زیر سقف آسمان

زیر سقف آسمان مقام یک جست وجوگر است.

بایگانیِ جون 21, 2010

نسبت ریش و کیش

سرآغاز: عذرخواه شما ام از این همه نوشته‌های طولانی! گفتم آب لطفی به خسته‌گی مخاطبان زیر سقف آسمان بریزم. خلاصه در زیر این آسمان باید کامی تر کرد و شهدی نوشید و حلاوتی را زیست. حلاوت گفتم و به یاد حلوا افتادم. وای که زیر این سقف آسمان ما چه‌قدر به حلاوت نیازمندیم تا این همه تلخی را بگذرانیم! باری از منطق الطیر عطار مدد گرفتم؛ به تصحیح حضرت محمدرضا شفیعی کدکنی (1387: 204؛ تهران: انتشارات سخن). گمان دارم ادب‌شناسی شما از من بهتر باشد. لاجرم جسارت نمی‌کنم و توضیح نمی‌دهم. فقط یک نکته و آن این‌که اگر اشتباه نکنم در دو جا ریش به معنی ریشه آمده است. اگر به این دو مورد توجه کنیم شعر را به‌تر درمی‌یابیم. گوارای‌تان باد!

[نسبت ریش و کیش!]

داشت ریشی بس بزرگ آن ابلهی/ غرقه شد در آبِ دریا ناگهی

دیدش از خشکی مگر مردی سره/ گفت "از سر برفکن آن توبره!"

گفت "نیست آن توبره، ریشِ من است/ نیست خود این ریش تشویشِ من است."

گفت "احسنت اینْت ریش و اینْت کار / تن فرو ده اینْت خواهد کَشت زار"

ای چو بز از ریشِ خود شرمیت نه/ برگرفته ریش و آزرمیت نه

تا تو را نفسیّ و شیطانی بود / در تو فرعونیّ و هامانی بود

پشم درکش همچو موسی کَوْن را / ریش گیر آن‌گاه این فرعون را

ریشِ این فرعون گیر و سخت دار/ جنگِ ریشاریش کن مردانه‌وار

پای در نه ترکِ ریش خویش گیر / تا کِیَت زین ریش، ره در پیش گیر

گر چه از ریشت بجز تشویش نیست / یک دمت پروایِ ریش خویش نیست

در رهِ دین آن بُوَد فرزانه‌ای / کو ندارد ریشِ خود را شانه‌ای

خویش را از ریش خود آگه کند / ریش را دستار خوانِ ره کند

نه بجز خونابه آبی یابد او / نه بجز از دل کبابی یابد او