زیر سقف آسمان

زیر سقف آسمان مقام یک جست وجوگر است.

سنخ‌شناسی سیاسی جامعه‌شناسان

سرآغاز: سنخ‌شناسی سیاسی جامعه‌شناسان از مطالب دوره‌ی اول زیر سقف آسمان است.

سنخ­شناسی سیاسی جامعه­شناسان

1388/20/3

پیش از این از سنخ­شناسی جامعه­شناسان سخن گفتم و اکنون می­خواهم در ادامه­ی آن مطلب، از سنخ­شناسی سیاسی جامعه­شناسان سخن بگویم. به­ویژه، طرح این بحث این روزها مناسب­تر است چون­که بازار سیاست در اثر شور انتخاباتی پررونق است و برخی از جامعه­شناسان هم اطلاعیه­ای به حمایت از آقای موسوی داده­اند؛ اطلاعیه­ای که من به­خاطر حمایت­ام از دیگر کاندیدای اصلاح­طلب آن را امضاء نکردم. همین اطلاعیه بود که برخی از جامعه­شناسان را از جمله یک جامعه­شناس سابقا رادیکال را ذوق­زده کرد تا درباره­ی آن به­نادرست بگوید که «معتقدم این بیانیه از نظر تاریخی و اجتماعی دارای ارزش بالایی است و اگر انقلاب 57 رخ نداده بود، شاید هیچ گاه این بیانیه نیز منتشر نمی­شد. این بیانیه نشانگر آن است که جامعه شناسان ما امروز به این بلوغ و آگاهی رسیده اند که از پستوهای دانشگاهی خود بیرون آمده و نسبت به جامعه واکنشی مسوولانه و مستقیم نشان دهند » (نقل قول از سایت انسان­شناسی و فرهنگwww.anthropology.ir.) یا از همین جامعه­شناس نقل شده است که: «این اقدامی است در خور همه گونه ستایش» (به نقل از سایت روزنامه­ی سرمایهwww.sarmayeh.net .) ایشان ظاهرا بیانیه­ی قبلی انجمن جامعه­شناسان (بیانیه­ی 109 جامعه­شناس درباره­ی سرنوشت دانش­گاه و توسعه­ی علمی کشور) را مشاهده نکرده­اند و حالا از حمایت از یک کاندیدا توسط برخی جامعه­شناسان چنین به وجد آمده­اند. همین واکنش نیز البته نشان­دهنده­ی خلئی جدی در عمل­کرد سیاسی جامعه­شناسان است و حالا یک اقدام معمولی برخی را ذوق­زده کرده است!

به­علاوه، بد نیست همین­جا بگویم که من به عمل­کرد بی­تفاوت انجمن جامعه­شناسی ایران از نظر سیاسی انتقاد دارم و این انتقاد را با صدای بلند و زیادی صریح در جلسه­ی مدیران گروه­ها و اعضای هیأت مدیره انجمن جامعه­شناسی ایران اعلام کردم و پاسخ قانع­کننده­ای جز واکنش­های مدافعه­گرانه و احساسی برخی از اعضای محترم هیأت مدیره نشنیدم. ­من معتقدم که انجمن جامعه­شناسی ایران باید سیاسی باشد اما حزبی یا جناحی نه. معنی این سخن این است که انجمن جامعه­شناسی ایران باید به­عنوان یک سازمان مدنی در قبال وضعیت جامعه به­تناسب و به­حسب اقتضاء و ضرورت، موضع­گیری سیاسی اتخاذ کند. هر جا که لازم است انجمن باید به نقد سیاست­ها، تأیید سیاست­ها، و طرح پیش­نهادها برای پیش­رفت جامعه و یا بهبود وضع آن و یا برای جلوگیری از هر نوع آسیب و زیان به کشور بپردازد. اما انجمن نباید به این یا آن جناح یا حزب سیاسی در کشور وابسته شود و سرنوشت­اش را به سرنوشت آن­ها گره بزند و نظرگاه عام­گرایانه­اش را به خاص­گرایی این یا آن گروه سیاسی تقلیل دهد.

انجمن جامعه­شناسی ایران به­منزله­ی یک سازمان مدنی می­بایست استقلال خود را حفظ نماید و از وابسته­گی به دولت و یا جناح­ها و احزاب سیاسی احتراز نماید. جایزه گرفتن انجمن از دولت نیز برای منِ عضوِ انجمن جامعه­شناسی، چندان افتخارآمیز نیست. اصولا دولت­ها شاید یک انجمن بی­تفاوت را خیلی بپسندند و به آن جایزه بدهند. البته من نمی­خواهم تلاش هم­کاران شایسته و محترم­ام را –که من احترام زیادی برا­ی­شان قائل­ام، به­ویژه برای سرور عزیزام آقای دکتر سراج­زاده رئیس انجمن- مخدوش کنم. اما بهترین داور برای سنجش عمل­کرد یک سازمان مدنی، دیگر سازمان­ها و گروه­های مدنی کشور-اند نه دولت؛ و من به­عنوان عضو انجمن جامعه­شناسی ایران به­عمل­کرد چهار گروه از نیروهای مدنی غبطه می­خورم: 1) حقوق­دانان شجاع و شایسته­ی وطن­مان؛ 2) فعالان حقوق بشر؛ 3) فعالان اجتماعی مدافع حقوق زنان؛ 4) اقتصاددانان مسؤول، متعهد، و فهیم کشورمان. از نظر من جامعه­شناسان به دلیل حرفه­شان، نسبت به دیگر نخبه­گان در نقد و بررسی نظم اجتماعی-سیاسی اولاتر اند. موضع آنان البته لزوما برتر نیست اما در مقایسه با دیگران، به­حق از آنان انتظار بیش­تری می­رود که در چنین اقدامی ورود نمایند. ولی متأسفانه در این سال­ها وضع قدری مأیوس کننده است.

اما برگردیم به اصل موضوع. جامعه­شناسان را از منظر نوع موضع­گیری و جهت­گیری سیاسی می­توان به دسته­های زیر تقسیم کرد:

1) جامعه­شناسان محافظه­کار: این­ مقوله جامعه­شناسانی را در برمی­گیرد که از نظم اجتماعی-سیاسی موجود دفاع می­کنند و برای تداوم و تثبیت آن تلاش می­کنند. جامعه­شناسان محافظه­کار دو دسته­اند: الف. جامعه­شناسانی که به نوعی تربیت یافته­اند که همیشه از نظم اجتماعی-سیاسی موجود حمایت می­کنند؛ فرقی نمی­کند که نظام سیاسی حاکم شاهنشاهی باشد یا جمهوری اسلامی (یادم هست در یکی از چند وزارت­خانه­ای که کار کرده­ام، آقای خیلی محترمی بود که هم در زمان شاه مدیر بود و هم در زمان آیت­الله خمینی! قربون این­همه استعداد! رفته بودم از او برای جشن ازدواج­ام مرخصی بگیرم که بلافاصله پرسید: پدرخانم زمینی چیزی دارند؟ خلاصه قباله یادت نرود!). به­نظرم "جامعه­شناسان حکومتی" یا "جامعه­شناسان محافظه­کار حکومت-محور" نام مناسبی برای این­ها است.

ب. جامعه­شناسان محافظه­کاری که از ایدئولوژی حاکم دفاع یا حمایت می­کنند. این­ها جامعه­شناسانی هستند که به ایدئولوژی معینی پای­بند اند نه به حکومت یا دولت. اگر هم در حال حاضر از حکومت دفاع می­کنند به­دلیل ایدئولوژی­ای است که حکومت موجود مدافع آن است. بنابراین، اگر نظام سیاسی آن ایدئولوژی را فرو نهد، آنان نیز خود را از آن جدا می­کنند و حتا ممکن است نقش اپوزیسیون نظام سیاسی را ایفا کنند. این­ها را "جامعه­شناسان محافظه­کار ایدئولوژی- محور" می­نامم.

جامعه­شناسان محافظه­کار اغلب منصب و مقام مناسبی دارند و گاه موقعیت­های بسیار حساس و تعیین کننده­ای را اشغال می­کنند و فضا را برای فعالیت جامعه­شناسان رقیب تنگ می­کنند.

2) جامعه­شناسانِ منتقدِ نظم اجتماعی-سیاسی موجود که در کار و گفتارشان نوعی نقد را در باب نظم اجتماعی-سیاسی موجود می­پرورند. این­ها نیز دو دسته­اند:

الف. جامعه­شناسان منتقد لیبرال که خواهان اصلاح نظم اجتماعی-سیاسی موجود اند. این­ها را نظام سیاسی تا حدی تحمل می­کند اما امکان رشد چندانی به آن­ها نمی­دهد.

ب. جامعه­شناسان رادیکال که خواهان تغییر ریشه­ای نظم اجتماعی-سیاسی موجود اند. این­ها اغلب توسط نظام­های سیاسی طرد یا حذف می­شوند و اغلب امکان انتشار افکار و اندیشه­های خود را نمی­یابند.

3) جامعه­شناسان بوقلمون­صفت که برای­شان موضع سیاسی مثل دستمال کاغذی است که با آن می­توان هر جایی را پاک کرد! برای این­ها هر بار موضع­گیری سیاسی، مثل یک فرصت ارتقای موقعیتی و منزلتی یا مالی است. این­ها همه از یک قماش­اند. درباره­ی این­ها همین قدر سخن گفتن نیز زیاد است.

4) جامعه­شناسان بی­تفاوت. این مقوله شامل آن دسته جامعه­شناسانی است که اغلب مواضع سیاسی اتخاذ نمی­کنند. این­ها نیز دو دسته اند:

الف. جامعه­شناسان منزه­طلب: جامعه­شناسانی که در قیافه و هیأت کسی ظاهر می­شوند که خود را در ورای بازی­های "کم­ارزش" یا "کودکانه" یا "حقیر" عرصه­ی سیاسی و درگیری­های به­اصطلاح "مبتذل" آن قرار می­دهد؛ روشن­فکرانی که دامن­شان را به دنیای حقیر و پیش­پا افتاده­ی ما آلوده نمی­کنند و از کرسی دانش­گاه به مبلمان منزل یا میز رستوران بالای شهر نزول می­کنند.

ب. جامعه­شناسان جَبون: جامعه­شناسانی که نمی­خواهند وارد معقولات شوند چون زن و بچه و کار و زنده­گی دارند. من جامعه­شناسانی را که در موقعیت­های بی­خطر، مواضع روشن­فکرانه و سیاسی اتخاذ می­کنند اما در عمل گم و گور می­شوند و از صحنه غایب­اند را نیز در ذیل همین دسته قرار می­دهم. این­ گروه اخیر جامعه­شناسان جَبونی هستند که نمی­توانند با جبون بودن­شان کنار بیایند (طفلی­ها چه رنجی می­کشند!). البته مرز میان جامعه­شناسان منزه­طلب و جامعه­شناسان جبون همیشه روشن نیست. یک جامعه­شناس جبون می­تواند خود را جامعه­شناس منزه­طلب جا بزند.

No comments yet»

بیان دیدگاه