سرآغاز: از نشست «دین و فرهنگ» که در تاریخ 4 خرداد 1394 (ساعت 10 تا 13) با حضور علیرضا شجاعیزند و حسن محدثی گیلوایی در پژوهشکدهی مطالعات فرهنگی و اجتماعیی وزارت علوم برگزار شده است، دو گزارش در دنیا مجازی منتشر شده است که در این جا عیناً منتشر میشود. اغلاط زیاد و عجیب و غریبی هم در این گزارش ها وجود دارد (نظیر اعلام 14 خرداد به جای 4 خرداد یا معرّفیی بنده بهعنوان مدیر گروه جامعهشناسیی دین [انگار که ارث بابای من بوده و تا ابد من مدیر گروه جامعهشناسیی دین هستم!]) که حکایت از وضع اسفبار خبررسانیی رسانههای ایرانی دارد. نشانیی این دو مطلب را به ترتیب، میتوانید در خبرگزاریی قرآنیی ایکنا
http://iqna.ir/fa/print/3308015 و خبرگزاریی مهر
http://www.mehrnews.com/news/2760631/عقل-در-مقام-انتخاب-دین-خودبنیاد-است-تأثیر-دانشگاه-در-دینداری ملاحظه نمایید.
سه شنبه 5 خرداد 1394 14:06شماره خبر : 3308015
«حسن محدثی:
دانشگاه دینداری جزمی را به دینداری عقلانی تبدیل میکند
گروه دانشگاه: حسن محدثی معتقد است که اگر معیار ما انتقادیاندیشی و عقلانیاندیشی باشد، دانشگاه نهاد بسیار مثبت و مطلوبی برای این امر است، چون دانشگاه دینداری جزمی و اسطورهای را به دینداری عقلانی تبدیل میکند.
به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، 14 خردادماه نشست «دین و فرهنگ» با حضور علیرضا شجاعیزند، استادیار گروه جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس و حسن محدثی، مدیر گروه جامعهشناسی دین انجمن جامعهشناسی ایران در پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم برگزار شد. اولین سخنران این نشست علیرضا شجاعیزند، با تقسیمبندی انواع عقل، گفت: اولین چیزی که در دنیای دیگر با فرض پذیرفتن آن دنیا، از ما پرسیده میشود این است که باورهای دینی ما چقدر پشتوانه عقلی دارد؛ به عقیده من در دنیای دیگر خداوند حتماً دو چیز را از انسان ها میپرسد، اول اینکه با عقلی که به شما دادم چه کردید؟ دوم اینکه با توانایی و اراده و اختیاری که داشتید چه کردید، چون ما انسان هستیم و به واسطه این دو ویژگی از سایر موجودات متمایز میشویم.
شجاعیزند افزود: فهم نصوص دینی از دیگر پیوندهای عقل و دین است به این معنی که فهم متن بدون عقل امکانپذیر نیست و برای فهم نصوص دینی عقل مددکار ماست. عقل در مقام استنباط احکام دینی نسبت دیگری است و به این معنی است که عقل یکی از منابع کشف احکام دینی است و اگر عقل نباشد، دین قابل عرضه نیست چون فقط انسان است که عقل و قدرت انتخاب دارد. آخرین نسبت هم این است که عقل در مقام دفاع از دین برمیآید؛ این کار همان امری است که متکلمان انجام می دهند، چنانکه مفسران در مرحله چهارم دین را تفسیر و فقها هم در مرحله پنجم گزارههای و باورهای دینی را استنباط می کنند. نویسنده «جامعه شناسی دین، درباره موضوع» در ادامه تصریح کرد: در مقابل نگرانیهایی که اهل دین در مقابل عقل خودبنیاد دارند باید به چند نکته اساسی اشاره کرد شاید تاحدی این نگرانیها مرتفع شود. اول اینکه عقل خودبنیاد به معنای عقل خودپدیدآور، آنگونه که انگار خودش، خودش را به وجود آورده است و ما خالق بودن خدا را انکار کردهایم، نیست. معنی عقل خودبنیاد این است که خودِعقل معیارهایش را عرضه می کند، نکته دیگر اینکه عقل خودبنیاد به معنای تکافوی عقل نیست، یعنی اینطور نیست که وجود عقل نیاز ما را به دین منتفی کند. عقل در مقام انتخاب با یک بسته و پکیج روشن مثل دین مسیحیت، اسلام، یهودیت و… مواجه است، ما فقط حق داریم بگوییم که آن را می خواهیم یا نه ولی نمی توانیم به آن چیزی اضافه کنیم. وی بحث خود را با توضیح نسبت بین علم و دین به پایان رساند و گفت: همانطور که اشاره کردم عقل در عرصه های بسیاری حضور دارد که مورد تأئید و توصیه دین است و اتفاقاً خیلی از آنها عرصه شکلگیری علم است بنابراین در عرصه های شش گانه ای که مطرح کردم نباید دنبال علم گشت، به همین دلیل هم آیت الله جوادی آملی علم را اساساً دینی میدانند، چون علم را دین تأئید و توصیه کرده است. براساس گفته های ایشان دین اهتمام به قول خداوند و علم اهتمام به فعل خداوند است چون هردوی آنها مخلوق الهی است. سخنران بعدی این نشست حسن محدثی، استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی بود که درباره موضوع دانشگاه و دینداری سخنرانی کرد. محدثی گفت: بحث من درباره «نسبت دانشگاه و دینداری» با عنوان فرعی «موضوعشدگی دین شخصی از رهگذر دریابندگی» است و منظورم هم از موضوعشدگی این است که ما دین را به موضوع تفکر، بحث و بررسی تبدیل کردیم و در جهان مدرن این موضوع بیشتر مطرح و بعضاً به یک امر عمومی تبدیل شده است.
وی ادامه داد: در جهان مدرن چهار نوع از موضوعشدگی وجود دارد؛ اول «موضوعشدگی عقلانی دین» همان چیزی که مصطفی ملکیان درباره آن مطالب زیادی نوشته و بنده و تعدادی از افراد دیگر هم به برخی نوشته های ایشان نقد داریم؛ نوع دوم «موضوعشدگی سیاسی» است که بیشتر در نیمه دوم قرن ۱۶ و قرن ۱۷ مطرح شد. سومین نوع موضوع شدگی، «موضوعشدگی هرمنوتیک» است به این معنا که متون دینی معنادار و قابل تفسیرند یا خیر، همان بحثی که مجتهدشبستری هم مطرح می کند. «موضوعشدگی علمی» که در قرن ۱۹ اتفاق افتاد، چهارمین نوع موضوعشدگی است و معنایش این است که انبوه مطالعات درباره دین انجام شد و موضوعات مختلف دینی مورد مطالعه قرار گرفت. محدثی افزود: موضوعشدگی در درون هرکسی رخ می دهد و موضوعشدگی دین شخصی یعنی اینکه من دینداری خودم را محک میزنم چون این موضوعِ من است. این اتفاق در جهانی میافتد که در آن انسان ها دائماً در حال تحول و تغییر هستند. معنی دریابندگی هم این است که آدمی در شرایط مدرن دائم به اعتقاداتش می اندیشد و مقایسه و به تدریج در دینداری خود تجدیدنظر و بازاندیشی می کند.
مدیر سابق گروه جامعهشناسی دین انجمن جامعهشناسی ایران در ادامه بحث خود به موضوع نگرانی که برخی نسبت به دانشگاه دارند و به آن اتهام ضددینی می زنند اشاره کرد و گفت: همیشه یک نگرانی عمومی نسبت به دانشگاه ها وجود داشته است و آن هم اینکه دانشگاه سبب کاستی دینداری دانشجویان میشود. یافته های به دست آمده از تحقیقات مختلف دانشجویی ثابت کرده که دینداری دانشجویان در طول تحصیل ضعیف میشود چون آنها از نگاه سنتی فاصله میگیرند، هرچقدر هم میزان تحصیلات بالاتر میرود دینداری کمتر میشود، علاوه برآن به میزانی که تحصیلات بالا میرود، گزینشی برخوردکردن با آن و پذیرش ادیان و گرایش های دینی دیگر هم بیشتر میشود به عبارتی دانشجویان از نگاه انحصارگرایانه دینی فاصله میگیرند و تکثرگرا میشوند، در مجموع می توان گفت دانشگاه تأثیرجدی در دینداری افراد دارد.
محدثی افزود: به عقیده من مهمترین ویژگی دانشگاه انتقادی اندیشی است که به دانشجویان یاد میدهد؛ انسان ها یا جزم اندیشاند یعنی اصول و اعتقاداتی که به آنها داده شده را میپذیرند چون فکر می کنند آنها عین حقیقت است یا بازاندیش؛ به این معنی که سخن مخالف را می شنوند و قابلیت آن را دارند که باور خود را کنار بگذارند و از اعتقادات خود دست بکشند در واقع این نوع اندیشه دو خصلت گفتگو و جستجو دارد. کاری که دانشگاه با دانشجویان می کند، این است که آنها را به بازاندیشی وادار می کند که نهایت این بحث به انتقادی اندیشی منجر میشود. با یادگرفتن انتقادی اندیشی هم موتور دریابندگی روشن میشود و شروع بهکار میکند.
این استاد دانشگاه در ادامه بحث خود به تحقیقاتی که دانشجویان در رابطه با آنها کار میکنند اشاره کرد و گفت: در انجام این تحقیقات چند نکته را باید در نظر گرفت؛ اول اینکه اغلب تحقیقات دانشجویان در دانشگاه های کلانشهرها صورت میگیرد که خیلی از دانشجویان آن مهاجر هستند، بنابراین نه تنها فرد دانشجو شده بلکه مهاجر هم شده و از بافت سنتی و ساده به یک بافت پیچیده و مدرن رفته است. بنابراین لازم است در انجام این تحقیقات دینداری دانشجویان غیرمهاجر هم بسنجیم تا نقش و تاثیر دانشگاه را متوجه شویم و مطالعاتمان دقیقتر شود.
نویسنده «جامعهشناسی دین: روایتی ایرانی» اضافه کرد: با فرض اینکه دانشگاه در دینداری ما تغییر ایجاد کرده است، این موضوع هم باید لحاظ شود که تفکر دینداری و نحوهی دینداری فرد چگونه بوده است؟ چرا که تعداد بسیاری از دانشجویان با تربیت جزمی به دانشگاه میآیند و وقتی وارد کلاس و مباحث دانشگاهی میشوند به مشکل برمیخورند. علاوه براین دانشجویان دردانشگاه ها یاد میگیرند که اندیشه جهانی و یونیورسال داشته باشند یعنی میپذیرند که در کنار دین اسلام دینهای دیگری مثل یهود، مسیحیت و … وجود دارد و میتوان درباره آن ها هم خواند و فکرکرد.
محدثی تصریح کرد: به گمان من دانشگاه به عنوان نهاد مدرن، نهاد نوگِرَوی دینی است و دینداری دانشجویان را تغییر میدهد ولی آنها را بیدین نمیکند. نوگروی دینی هم به دو صورت است. در نوگروی دینی حاد افراد از دین خود دست میکشند و آن را کنار می گذارند اما در نوگروی دینی غیرحاد افراد، شکل دینداریشان تغییر می کند اما آن را کنار نمیگذارند. بنابراین اگر افرادی بعد از ورود به دانشگاه دینداری خود را کنار میگذارند باید بدانیم که تربیت دینیشان پیش از دانشگاه به چه صورت بوده است؟ خصوصیات فردیش سرکوب شده یا اینکه لحاظ شده است؟ اگر در
تربیتدینیشان سرکوب گرایانه بوده، دین خود را کنار میگذارند اما اگر در تربیت دینیشان، علائق فردی آنها لحاظ شده باشد، در دانشگاه عقاید دینیشان ماندگارتر و پایدارتر هم میشود.
وی در پایان اضافه کرد: اگر بخواهیم خیلی خلاصه به این سوال پاسخ دهیم که دانشگاه نهاد خوبی برای دینداری هست یا خیر؟ باید بگویم که بستگی دارد معیارمان چه باشد، اگر فکر کنیم که دینداری به هرشکلی مطلوب است، دانشگاه نهاد خوب و مناسبی برای دین نیست، اما اگر معیار ما انتقادی اندیشی و عقلانی اندیشی باشد، دانشگاه نهاد بسیار مثبتی و مطلوبی برای این امر است چون دانشگاه دینداری جزمی و اسطورهای را به دینداری عقلانی تبدیل میکند.»
«در نشست «دین و فرهنگ» عنوان شد؛
عقل در مقام انتخاب دین، خودبنیاد است/ تأثیر دانشگاه در دینداری سهشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۴
دین و اندیشه > همایش ها و میزگردها
شجاعی زند گفت: عقل در مقام انتخاب دین، عقل خودبنیاد است و وجود آن شرط لازم برای عرضه دین است اگر انسان ها عقل خود بنیاد نداشتند، پذیرش یا کنار زدن یک دین، بیمعنا بود.
به گزارش خبرنگار مهر، صبح روز گذشته (دوشنبه چهارم خردادماه) نشست «دین و فرهنگ» با حضور علیرضا شجاعیزند، استاديار گروه جامعهشناسی دانشگاه تربيت مدرس و حسن محدثی، مدیر گروه جامعهشناسی دین انجمن جامعهشناسی ایران در پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم برگزار شد. اولین سخنران این نشست علیرضا شجاعیزند بود که سخنرانی خود را با تقسیمبندی انواع عقل آغاز کرد و گفت: اولین چیزی که در دنیای دیگر -با فرض پذیرفتن آن دنیا- از ما پرسیده می شود این است که باورهای دینی ما چقدر پشتوانه عقلی دارد؛ به عقیده من در دنیای دیگر خداوند حتماً دو چیز را از انسان ها میپرسد؛ اول اینکه با عقلی که به شما دادم چه کردید؟ دوم اینکه با توانایی و اراده و اختیاری که داشتید چه کردید؟ چون ما انسان هستیم و به واسطه این دو ویژگی از سایر موجودات متمایز میشویم. وی در ادامه صحبت هایش به نسبت عقل با دین پرداخت و افزود: دین با عقل نسبت های متفاوتی دارد، مثلاً براساس یک نسبت، عقل در مقام ابداع است که به آن عقل دینساز میگویند، یعنی دین را خلق میکند، عقل در مقام انتخاب دین نسبت دیگری است که برمبنای آن عقل وقتی احساس نیاز کند، دست به انتخاب میزند و از میان ادیان مطرح دیگر یک دین را انتخاب میکند. عقل در مقام بررسی و احراز هم به این معناست که عقل همه باورهای دینی را وارسی میکند تا ببیند این باورها چقدر عقلانی است.
شجاعیزند افزود: فهم نصوص دینی از دیگر پیوندهای عقل و دین است به این معنی که فهم متن بدون عقل امکانپذیر نیست و برای فهم نصوص دینی عقل مددکار ماست. عقل در مقام استنباط احکام دینی نسبت دیگری است و به این معنی است که عقل یکی از منابع کشف احکام دینی است و اگر عقل نباشد، دین قابل عرضه نیست چون فقط انسان است که عقل و قدرت انتخاب دارد. آخرین نسبت هم این است که عقل در مقام دفاع از دین برمیآید؛ این کار همان امری است که متکلمان انجام می دهند، چنانکه مفسران در مرحله چهارم دین را تفسیر و فقها هم در مرحله پنجم گزارههای و باورهای دینی را استنباط می کنند. وی این شش دسته عقل را به دو بخش تقسیم کرد و گفت: یک تمایزی این شش دسته عقل را به دو قسمت عقل خودبنیاد و عقل خادم تقسیم میکند. به عبارتی نسبت های اول و دوم و سوم «عقلخود بنیاد» و نسبت های چهار، پنج و شش «عقل خادم» است. عقل خودبنیاد گزارههای دینی را وارسی میکند و به عبارتی به موضوعاتی که دین مطرح کرده سرک میکشد و آن ها را بررسی می کند اما به آنها چیزی اضافه نمی کند. عقل در مقام انتخاب دین، عقل خودبنیاد است و وجود آن شرط لازم برای عرضه دین است اگر انسان ها عقل خودبنیاد نداشتند، پذیرش یا کنار زدن یک دین، بیمعنا بود.
نویسنده «جامعه شناسی دین، درباره موضوع» در ادامه اضافه کرد: در مقابل نگرانیهایی که اهل دین در مقابل عقل خودبنیاد دارند باید به چند نکته اساسی اشاره کرد شاید تاحدی این نگرانیها مرتفع شود. اول اینکه عقل خودبنیاد به معنای عقل خودپدیدآور، آنگونه که انگار خودش، خودش را به وجود آورده است و ما خالق بودن خدا را انکار کردهایم، نیست. معنی عقل خودبنیاد این است که خودِعقل معیارهایش را عرضه می کند، نکته دیگر اینکه عقل خودبنیاد به معنای تکافوی عقل نیست، یعنی اینطور نیست که وجود عقل نیاز ما را به دین منتفی کند. عقل در مقام انتخاب با یک بسته و پکیج روشن مثل دین مسیحیت، اسلام، یهودیت و… مواجه است، ما فقط حق داریم بگوییم که آن را می خواهیم یا نه ولی نمی توانیم به آن چیزی اضافه کنیم. شجاعیزند افزود: عقل در زندگی ما وجود دارد اما فقط حضورش در عرصه دین و عرصه شش گانه که مطرح کردم محدود نمی شود، عقل در شناخت آدم، هستی، طبیعت، سنن تاریخی، ابزارها و ساخت آن و تدبیر امور و کشف طرق هم وجود دارد.
وی بحث خود را با توضیح نسبت بین علم و دین به پایان رساند و گفت: همانطور که اشاره کردم عقل در عرصه های بسیاری حضور دارد که مورد تأئید و توصیه دین است و اتفاقاً خیلی از آنها عرصه شکلگیری علم است بنابراین در عرصه های شش گانه ای که مطرح کردم نباید دنبال علم گشت، به همین دلیل هم آیت الله جوادی آملی علم را اساساً دینی میدانند، چون علم را دین تأئید و توصیه کرده است. براساس گفته های ایشان دین اهتمام به قول خداوند و علم اهتمام به فعل خداوند است چون هردوی آنها مخلوق الهی است. سخنران بعدی این نشست حسن محدثی، استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی بود که درباره موضوع دانشگاه و دینداری سخنرانی کرد. محدثی گفت: بحث من درباره «نسبت دانشگاه و دینداری» با عنوان فرعی «موضوعشدگی دین شخصی از رهگذر دریابندگی» است و منظورم هم از موضوعشدگی این است که ما دین را به موضوع تفکر، بحث و بررسی تبدیل کردیم و در جهان مدرن این موضوع بیشتر مطرح و بعضاً به یک امر عمومی تبدیل شده است.
در جهان مدرن چهار نوع از موضوعشدگی وجود دارد؛ اول «موضوعشدگی عقلانی دین» همان چیزی که مصطفی ملکیان درباره آن مطالب زیادی نوشته و بنده و تعدادی از افراد دیگر هم به برخی نوشته های ایشان نقد داریم؛ نوع دوم «موضوعشدگی سیاسی» است که بیشتر در نیمه دوم قرن ۱۶ و قرن ۱۷ مطرح شد. سومین نوع موضوع شدگی، «موضوعشدگی هرمنوتیک» است به این معنا که متون دینی معنادار و قابل تفسیرند یا خیر، همان بحثی که مجتهدشبستری هم مطرح می کند. «موضوعشدگی علمی» که در قرن ۱۹ اتفاق افتاد، چهارمین نوع موضوعشدگی است و معنایش این است که انبوه مطالعات درباره دین انجام شد و موضوعات مختلف دینی مورد مطالعه قرار گرفت.
محدثی افزود: موضوعشدگی در درون هرکسی رخ می دهد و موضوعشدگی دین شخصی یعنی اینکه من دینداری خودم را محک میزنم چون این موضوعِ من است. این اتفاق در جهانی میافتد که در آن انسان ها دائماً در حال تحول و تغییر هستند. معنی دریابندگی هم این است که آدمی در شرایط مدرن دائم به اعتقاداتش می اندیشد و مقایسه و به تدریج در دینداری خود تجدیدنظر و بازاندیشی می کند.
مدیر سابق گروه جامعهشناسی دین انجمن جامعهشناسی ایران در ادامه بحث خود به موضوع نگرانی که برخی نسبت به دانشگاه دارند و به آن اتهام ضددینی می زنند اشاره کرد و گفت: همیشه یک نگرانی عمومی نسبت به دانشگاه ها وجود داشته است و آن هم اینکه دانشگاه سبب کاستی دینداری دانشجویان میشود. یافته های به دست آمده از تحقیقات مختلف دانشجویی ثابت کرده که دینداری دانشجویان در طول تحصیل ضعیف میشود چون آنها از نگاه سنتی فاصله میگیرند، هرچقدر هم میزان تحصیلات بالاتر میرود دینداری کمتر میشود، علاوه برآن به میزانی که تحصیلات بالا میرود، گزینشی برخوردکردن با آن و پذیرش ادیان و گرایش های دینی دیگر هم بیشتر میشود به عبارتی دانشجویان از نگاه انحصارگرایانه دینی فاصله میگیرند و تکثرگرا میشوند، در مجموع می توان گفت دانشگاه تأثیرجدی در دینداری افراد دارد.
محدثی افزود: به عقیده من مهمترین ویژگی دانشگاه انتقادی اندیشی است که به دانشجویان یاد میدهد؛ انسان ها یا جزم اندیشاند یعنی اصول و اعتقاداتی که به آنها داده شده را میپذیرند چون فکر می کنند آنها عین حقیقت است یا بازاندیش؛ به این معنی که سخن مخالف را می شنوند و قابلیت آن را دارند که باور خود را کنار بگذارند و از اعتقادات خود دست بکشند در واقع این نوع اندیشه دو خصلت گفتگو و جستجو دارد. کاری که دانشگاه با دانشجویان می کند، این است که آنها را به بازاندیشی وادار می کند که نهایت این بحث به انتقادی اندیشی منجر میشود. با یادگرفتن انتقادی اندیشی هم موتور دریابندگی روشن میشود و شروع بهکار میکند.
این استاد دانشگاه در ادامه بحث خود به تحقیقاتی که دانشجویان در رابطه با آنها کار میکنند اشاره کرد و گفت: در انجام این تحقیقات چند نکته را باید در نظر گرفت؛ اول اینکه اغلب تحقیقات دانشجویان در دانشگاه های کلانشهرها صورت میگیرد که خیلی از دانشجویان آن مهاجر هستند، بنابراین نه تنها فرد دانشجو شده بلکه مهاجر هم شده و از بافت سنتی و ساده به یک بافت پیچیده و مدرن رفته است. بنابراین لازم است در انجام این تحقیقات دینداری دانشجویان غیرمهاجر هم بسنجیم تا نقش و تاثیر دانشگاه را متوجه شویم و مطالعاتمان دقیقتر شود.
نویسنده «جامعهشناسی دین: روایتی ایرانی» اضافه کرد: با فرض اینکه دانشگاه در دینداری ما تغییر ایجاد کرده است، این موضوع هم باید لحاظ شود که تفکر دینداری و نحوهی دینداری فرد چگونه بوده است؟ چرا که تعداد بسیاری از دانشجویان با تربیت جزمی به دانشگاه میآیند و وقتی وارد کلاس و مباحث دانشگاهی میشوند به مشکل برمیخورند. علاوه براین دانشجویان دردانشگاه ها یاد میگیرند که اندیشه جهانی و یونیورسال داشته باشند یعنی میپذیرند که در کنار دین اسلام دینهای دیگری مثل یهود، مسیحیت و … وجود دارد و میتوان درباره آن ها هم خواند و فکرکرد.
محدثی تصریح کرد: به گمان من دانشگاه به عنوان نهاد مدرن، نهاد نوگِرَوی دینی است و دینداری دانشجویان را تغییر میدهد ولی آنها را بیدین نمیکند. نوگروی دینی هم به دو صورت است. در نوگروی دینی حاد افراد از دین خود دست میکشند و آن را کنار می گذارند اما در نوگروی دینی غیرحاد افراد، شکل دینداریشان تغییر می کند اما آن را کنار نمیگذارند. بنابراین اگر افرادی بعد از ورود به دانشگاه دینداری خود را کنار میگذارند باید بدانیم که تربیت دینیشان پیش از دانشگاه به چه صورت بوده است؟ خصوصیات فردیش سرکوب شده یا اینکه لحاظ شده است؟ اگر در
تربیتدینیشان سرکوب گرایانه بوده، دین خود را کنار میگذارند اما اگر در تربیت دینیشان، علائق فردی آنها لحاظ شده باشد، در دانشگاه عقاید دینیشان ماندگارتر و پایدارتر هم میشود.
وی در پایان اضافه کرد: اگر بخواهیم خیلی خلاصه به این سوال پاسخ دهیم که دانشگاه نهاد خوبی برای دینداری هست یا خیر؟ باید بگویم که بستگی دارد معیارمان چه باشد، اگر فکر کنیم که دینداری به هرشکلی مطلوب است، دانشگاه نهاد خوب و مناسبی برای دین نیست اما اگر معیار ما انتقادی اندیشی و عقلانی اندیشی باشد، دانشگاه نهاد بسیار مثبتی و مطلوبی برای این امر است چون دانشگاه دینداری جزمی و اسطورهای را به دینداری عقلانی تبدیل میکند.»
بیان دیدگاه