زیر سقف آسمان

زیر سقف آسمان مقام یک جست وجوگر است.

10 August, 2016 21:58

سرآغاز: خبرنگار محترم روزنامه ­ی ایران خانم مهسا رمضانی در طی گفت­وگویی تلفنی درباره­ ی مسائل پزشکی در ایران و پرونده­ی کارگردان نام­دار و بزرگ ایرانی مصاحبه ­ای کرد و سپس نسخه­ی پیاده ­شده­ ی مصاحبه را برای من ارسال کرد تا بازبینی شود. امروز 20 مرداد 1395 متن این مصاحبه با تغییرات و اندکی حذف و اضافه در روزنامه­ ی ایران (سال بیست و دوم، شماره­ی 6282، چهارشنبه 20 مرداد 1395، ص 15) با پیش­ درآمد خانم مریم حاجیان منتشر شده است. در متن روزنامه تغییرات کوچکی داده شده است که معلوم می­شود به قلم من نیست و منجر به یکی دو غلط ادبی و نگارشی شده است. امّا اساس بحث خوش ­بختانه حفظ شده و منعکس شده است. لذا از خانم مهسا رمضانی و دیگر دست اندرکاران روزنامه ­ی وزین ایران و نیز نویسنده­ی محترم پیش­ درآمد، بابت انعکاس مطلوب این گفت وگو بسیار تشکّر می­ کنم. امیدواراَم این­گونه بحث ­ها روشن­گر و برانگیزاننده باشند. من متن کامل گفت وگو را در این­جا منتشر خواهم کرد و فقط پیش ­درآمد اضافه شده بر متن را بدان اضافه می­ کنم. بار دیگر یادآوری می­ کنم من پیش از این یک­بار دبیر گروه تخصصی جامعه ­شناسی دین انجمن جامع ه­شناسی و یک­ بار نیز مدیر گروه جامعه ­شناسی دین بوده ­ام و بعد از تثبیت و تحکیم این گروه دیگر مدیر این گروه نیستم. لذا این عنوانی را که به من در پیش ­درآمد مطلب داده ­اند، در این­جا حذف کرده ­ام. اگر می ­بینید پرسش­ها و چیدمان مطالب در این­جا با آن­چه در روزنامه منتشر شده فرق دارد، به خاطر تغییراتی است که بعداً ایجاد شده است. امّا ترجیح من این است که در این­جا نسخه ­ی اصلی منتشر شود.

قصه و غصه­ی اقتدارگرایی پزشکی:

تحلیلی جامعه‌شناسانه از «اخلاق پزشکی» در ایران در گفت و گو با دکتر حسن محدثی

مریم حاجیان

بیش از یک ماه از درگذشت کارگردان برجسته­ ی کشورمان عباس کیارستمی می‌گذرد، اما هم­چنان گمانه‌زنی در مورد پرونده­ ی پزشکی وی ادامه دارد و برخی علت اصلی فوت او را به قصور پزشکی مربوط می‌دانند. همین امر، نقدهایی را متوجّه جامعه­ ی پزشکی کرد؛ هرچند که می‌دانیم بی‌شک جامعه­ ی پزشکی یکی از گروه‌های مرجع، قابل احترام، و مسئولیت‌پذیر در هر جامعه‌ای است. اما در چند ماه اخیر جریان‌های دردناکی اتفاق افتاد که چون برخلاف انتظار جامعه بود با واکنش‌های بسیاری از سوی مردم روبه رو شد: کشیده شدن بخیه پسر بچه‌ای در خمینی شهر به دستور پزشک معالجش به دلیل ناتوانی در پرداخت هزینه­ی درمان، کتک زدن کودکی شش ساله توسط دندان­پزشکی در اصفهان و درگیری یک پزشک با بیمار 72 ساله‌اش در آستارا که منجر به ضرب و شتم بیمار شد. در بحبوحه­ی این جریان‌ها آماری منتشر شد که روزانه حدود 8 مورد قصور پزشکی از سوی نظام پزشکی تأیید می‌شود که 3/3 درصد نسبت به سال گذشته افزایش داشته است. هرچند باور داریم این موارد متوجّه کل جامعه­ی پزشکی نیست اما همین موارد هم قابل تأمل و بررسی است. به منظور «آسیب‌شناسی اخلاق پزشکی در ایران» به سراغ دکتر حسن محدثی، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه آزاد اسلامی [..] رفتیم. او که متأسفانه برادر خود را نیز در اثر قصور پزشکی از دست داد، بیش از سه سال است که به همراه تیم کوچکی در حال جمع‌ آوری داده‌هایی از وضعیت پزشکی در ایران است. نام دکتر محدثی بیشتر با جامعه‌شناسی دین پیوند خورده است و کتاب‌هایی همچون «الهیات انتقادی: رویکردی بدیل اما ناشناخته»، «دین و حیات اجتماعی- دیالکتیک تغییرات»، «دین و ساختار اجتماعی» و … را در کارنامه علمی خود دارد اما این بار جامعه پزشکی را محل تأمل جامعه‌شناسانه خود قرار داده است.

جامعه­شناس از چه منظری به پزشکی می­نگرد؟

محدّثی: جامعه­شناس، برای اینکه پزشکی را به­عنوان موضوع مطالعه مورد بررسی قرار دهد، نخست، رفتار کنشگران حوزه­ی پزشکی و سازمان­هایی را که در این حوزه فعال هستند، بررسی کرده و روابط و تعامل­های میان نیروهای موجود در این حوزه را محل تامل قرار می­دهد: اینکه بر اساس چه ساز و کارهایی عمل می­کنند، چگونگی رابطه­ این مجموعه فعالیت­ها و نیروها با نیروهای بیرون و سازمان­های دیگر و مردم، و تاثیری که این نهاد بر زندگی اجتماعی می­گذارد و تاثیری که خود این حوزه از زندگی اجتماعی می­پذیرد، همگی در «جامعه­شناسی پزشکی» مورد بحث قرار می­گیرد.

در واقع، جامعه­شناس نیازمند دانش تخصّصی در رشته­های پزشکی نیست؛ هر چند می­کوشد به تناسب موضوع وارد جزئیات شده و دانش تخصصی را کمابیش حاصل کند و درک درستی از موضوع مورد مطالعه­اش داشته باشد. جامعه­شناسی، روابط اجتماعی و تاثیرات متقابلی که بین حوزه­ی پزشکی و دیگر حوزه­های جامعه وجود دارد را مورد مطالعه قرار می­دهد.

بنابراین، جامعه­شناس از بیرون به حوزه پزشکی نگاه کرده و چیزهایی می­بیند که خود نیروهای داخل حوزه نمی­بینند. واقعیت این است که همیشه مطالعه از درون و بیرون دست­آوردهای متفاوتی دارد و میان نگاه ناظر و مشارک اغلب تفاوت وجود دارد. امروزه گاه جامعه­شناسان با ورود به بیمارستان­ها سعی می­کنند جامعه­ی پزشکی را از درون بررسی کنند تا بتوانند از درون دنیای پزشکی را ببیند. مثلاً جامعه­شناس معروفی به نام گافمن یک سال در درون یک تیمارستان به­عنوان یک دیوانه پذیرفته شد تا بتواند آن­جا را همان­طور که هست توصیف کند. خود من نیز تحقیقی را بر اساس داده­های ناشی از مشاهدات مشارکان درونی از دو بیمارستان­ انجام داده­ام که امیدواراَم گزارش کار هر چه زودتر نهایی و منتشر شود.

علت بروز اتفاقات اخیر در حوزه­ی پزشکی را چه می­دانید؟ (ماجرای کیارستمی)

محدّثی: من در چند سال اخیر مطالب متعدّدی را درباره­ی وضعیت پزشکی در ایران خوانده­ام. خوداَم هم تحقیقی را با تیم کوچکی از کارشناسان در این باره هدایت کرده­ام. اغلب مطالبی را هم که تاکنون درباره­ی پرونده­ی پزشکی چهره­ی جهانی سینما آقای عباس کیارستمی منتشر شده را مطالعه کرده­ام. تأمّل زیادی داشتم در باب این­که وضعیت موجود پزشکی در ایران را چه­گونه توصیف کنیم؟ تصوّر می­کنم که ما در اکنون در ایران با پدیده­ی «اقتدارگرایی پزشکی» مواجه هستیم. اقتدارگرایی نشانه­گانی دارد که من در این­ مجال محدود فقط می­توانم به برخی از آن­ها اشاره کنم. یکی از مهم­ترین نشانه­ها و آثار و نتایج اقتدارگرایی پزشکی در ایران، همین واکنش­هایی است که در میان جامعه­ی ­پزشکی دیده می­شود و من از آن تحت عنوان «مقاومت در برابر موضوع شدگی» یاد می­کنم؛ یعنی نیروهای فعال در یک حوزه به هر ترتیبی می­خواهند از تحت نظر و بررسی شدن طفره بروند و مدنظر هیچ نگاهی قرار نگیرند. نمونه­ی این امر را می­توان در واکنش­هایی که پزشکان نسبت به فیلم «در حاشیه» و نیز ماجرای فوت کارگردان نامدار و افتخارآفرین ایرانی آقای عباس کیارستمی داشتند، دید. همه اینها ما را به این موضوع می­رساند که نیروهای فعال در حوزه پزشکی مایل نیستند که از بیرون مورد مطالعه و نقد و بررسی قرار بگیرند. در ایران، حوزه­ای که بیش از هر حوزه­ی دیگری در برابر موضوع شدگی مقاومت می­کرد، حوزه­ی دین بود؛ به طوریکه وقتی جامعه­شناس در مورد دین حرف می زد به شدت مورد حمله برخی از عالمان دینی قرار می­گرفت. البته الان وضعیت بهتر شده است و آن­قدر در حوزه­ی دین کار شده که امروز دین، به­تدریج به موضوع تبدیل شده و می­توان در مورد آن تا حدّی صحبت کرد و آن را مورد نقد و بررسی قرار داد. الان به نظر می­رسد که حوزه­ی پزشکی، بیش از حوزه­ی دین در برابر موضوع شدگی مقاومت می­کند. مهم­ترین بهانه­ی این مقاومت در برابر موضوع شدگی پزشکی نیز این است که این نگاه­های از بیرون و نقد و بررسی­ها، اعتماد مردم به پزشکان را از بین می­برد. غافل از این که اعتماد مردم به پزشک محصول عمل­کرد پزشک است. اگر پزشک، عمل­کردی مطابق با موازین اخلاقی و حرفه­ای داشته باشد، بیمار به او اعتماد خواهد کرد و باز هم به او مراجعه خواهد نمود. وقتی من می­بینم پزشکی که من یا اعضای خانواده­ام به او مراجعه می­کنیم مبتنی بر اخلاق انسانی و حرفه­ای و دانش تخصصی عمل می­کند به او اعتماد می­کنیم و هر بار دیگری که نیاز باشد به او مراجعه می کنیم. یعنی مردم پزشک­شان را و سازمان پزشکی موربطه را هر بار محک می زنند و اگر اعتمادآفرین بود، باز هم به او یا همان مرکز پزشکی مراجعه می­کنند. در غیر این صورت، آنان پزشک و یا مرکز پزشکی دیگری را انتخاب می­کنند. بنابراین، این که به بهانه­ی از دست رفتن اعتماد مردم به نیروهای پزشکی بخواهیم جلوی مطالعه و بررسی و نقد نیروها و فرآیندهای موجود در دنیای پزشکی را سد کنیم، اقدام موجه و قابل قبولی نیست. این درست مثل این می­ماند که روحانیان و علمای دین به­خاطر منافع خودشان و به­خاطر این­که مورد ارزیابی و نقد قرار نگیرند، به دین­پژوهان بگویند که دین را مطالعه نکنید و درباره­ی دینی نقد و بررسی ننمایید و منتشر نکنید، چون مردم دین­داری­شان از دست می­رود! امّا اعتبار اجتماعی عام نیز در مورد هر حرفه­ای، غیرواقعی و واجد آثار غیراخلاقی است. بنابراین، اعتبار اجتماعی عام از نظر من به­تر است در مورد همه­ی گروها و تخصّص­ها زایل شود؛ چه در مورد استاد دانش­گاه، چه در مورد روحانی، چه در مورد پزشک، و الخ.

یکی دیگر از نشانه­های اقتدارگرایی پزشکی، انکار مشکلات جدّی حوزه­ی پزشکی توسط بخشی از جامعه­ی پزشکی کشور است. تلاش می­شود که خطاهای پزشکی و دیگر معضلاتی که هم اکنون در این حوزه وجود دارد، توجیه و نادیده گرفته شود. در مورد پرونده­ی کیارستمی هم برخی مقامات وزارت بهداشت می­کوشند خروج او از ایران و مراجعه­ی وی به متخصّصان پزشکی فرانسه را عامل اصلی مرگ وی نشان دهند و از این بحث نمی­کنند که طیّ چه فرآیندی استاد کیارستمی و خانواده­اَش از مداواشدن بیمار در ایران مأیوس گشته­اند. آن­ها نمی­گویند که طی چه فرآیندی نوعی بی­کفایتی در درمان یک بیمار واجد شهرت جهانی از جامعه­ی پزشکی بروز یافته است و حیثیت و اعتبار پزشکی ایران در دنیا بعد از این ماجرا و اخبار منتشر شده درباره­ی آن زیر سؤال رفته است.

چه عواملی باعث اقتدارگرایی در حوزه­ی پزشکی شده­ است؟

محدّثی: به­نظر می­رسد در روند تکوین این پدیده می­توان از چند علّت اساسی سخن گفت که هر یک از آن­ها باید جداگانه مورد توجه قرار گیرد: فقدان نظارت فراحوزه­ای؛ یعنی سازمانی بیرون از حوزه پزشکی وجود ندارد که از بیرون به اقدامات این حوزه نگاه کند و در این راستا، تنها سازمان نظام پزشکی و وزارت بهداشت را داریم که صرفا نگاهی درون حوزه­ای دارند و از این رو،­ نظارت درونی بدون نظارت بیرونی، نمی­تواند نظارت موثری ­باشد.

ما نظارت فراحوزه­ای یا بیرونی در حوزه­ی پزشکی نداریم. از این رو، معتقدم باید سازمانی ورای سازمان نظام پزشکی و ورای وزارت بهداشت برای نظارت وجود داشته باشد که از قضا با دانش پزشکی هم آشنایی داشته باشد تا بتواند قضاوت درستی را صورت دهد. پیش­نهاد دوم من، علاوه بر لزوم تشکیل یک سازمان نظارتی فراحوزه­ای، تشکیل دادگاه­های پزشکی است. پیشنهاد می­کنم که در قوه­ی قضاییه، دادگاه­های تخصصی تحت عنوان دادگاه­های پزشکی داشته باشیم تا قضاتی تربیت شوند که به­طور تخصصی با حوزه­های پزشکی آشنایی داشته باشند و مستقلاً به قضاوت درباره­ی پرونده­های پزشکی قرار بپردازند. چنین چیزی را ما در ایران نداریم جز دادگاه­های پزشکی موردی. در این صورت، مردم شاکی و نیروهای پزشکی به­منزله­ی متشاکی (اعم از پرستار و پزشک و غیره) در برابر قاضی متخصص قرار می­گیرند و پرونده­های پزشکی به سرانجامی می­رسند. مطالعه­ی گزارش­های مربوط به پرونده­های پزشکی نشان می دهد که بسیاری از آن­ها یا به سرانجامی نرسیده اند یا این که با پرداخت خسارت از سوی بیمه پرونده جمع شده است و نیروی پزشکی خاطی به سر کار خود برگشته است. مقایسه­ی مطالعات انجام شده درباره­ی خطاهای پزشکی در ایران و بسیاری از کشورهای دیگر رقم بالای خطای پزشکی در ایران (نظیر خطای پرستاران و یا جراحان) را نشان می­دهد. به عنوان مثال، من مشخصاً نتایج چند تحقیق را درباره­ی خطای پرستاران در مراکز پزشکی در ایران و برخی کشورهای دیگر را با هم مقایسه کرده­ام. رقم­ها به نحو چشم­گیری در ایران بالاتر است. تازه باید توجه داشته باشیم که خطای پزشکی (اعم از قصور و تقصیر) غیر از رعایت دیگر مقررات و قوانین موجود در مراکز پزشکی است. لذا دادگاه­های جنایی صلاحیت قضاوت پرونده­های پزشکی را ندارند و مطابق نظر برخی از صاحب نظران اغلب مرعوب دانش تخصصی پزشکان می­شوند. این بحثی جدّی در دنیا است که باید دادگاه­های مخصوصی برای پرونده­های پزشکی وجود داشته باشد. مطالعه­ی مسائلی که در حوزه­ی حقوق پزشکی در سال­های اخیر به­وجود آمده و در مواردی منجر به دخالت رییس محترم قوه­ی قضائیه و یا اخیراً منجر به اظهار نظر نایب رئیس کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس در باب بازدارنده نبودن "مجازات­ خطاهای پزشکی" شده، همه این مدّعا را تأیید می­کنند. تا آن­جایی که من اطلاع دارم، خوش­بختانه ظاهراً در چند سال اخیر رشته­ی حقوق پزشکی در ایران تأسیس شده است. این طلیعه ی مثبت باید منجر به پرورش قاضی و وکیل و دادگاه پزشکی گردد تا نیازهای حقوقی این قلمرو از فعالیت نیز برطرف گردد.

علت دیگری که وجود دارد، تجاری شدن حوزه­ی پزشکی در ایران بعد از انقلاب است. پزشکی و خدمات مربوط به آن کالایی همگانی است؛ مثل آموزش. وقتی بخش خصوصی وارد این حوزه­ی کالاهای همه­گانی می­شود، باید نگران این باشیم که این کالای همه­گانی نیز تابع ساز و کارهای بازار آزاد شوند. مطالعات در مورد برخی از کشورها از جمله کشور هند نشان می­دهند که خصوصی شدن و تجاری شدن آسیب­های جدّی در حوزه­ی پزشکی ایجاد کرده است. یکی از آثار خطرناک آن رواج اخلاق تجاری و بازاری در حوزه­ی پزشکی است. در اثر این فرآیند، به­تدریج اخلاق پزشکی در ایران نیز افول کرده است. در این فضا، به بیمار به­عنوان کالا نگریسته می­شود. متأسفانه تجاری شدن کالاهای عمومی در ایران برخلاف قانون اساسی از دوره­ی دولت آقای رفسنجانی تاکنون در حال تکوین است و به­نحو قابل توجهی در برخی حوزه­های حیاتی مثل خدمات بهداشت و درمان نیز کشیده شده است. بسیاری از پزشکان متخصص ما اکنون تحت تأثیر این روحیه قرار گرفته­اند و از اخلاق حرفه­ای دور شده­اند. به یاد داشته باشیم که با یک قسم خوردن، اخلاق محفوظ نمی­ماند و باید زمینه­ی اجتماعی برای تداوم اخلاق حرفه­ای نیز فراهم گردد.

علّت بعدی، وجود تبعیض بسیار شدید در درون نظام پزشکی است. واقعیت این است که وضعیتی شبه­کاستی در درون حوزه­ی پزشکی ایجاد شده و در این شرایط پزشک متخصص از یک قدرت بسیار بالا برخوردار شده است و نیروهای زیر دست­اَش مثل تکنیسین­های اتاق عمل، پرستاران، و دیگر نیروها در این سلسله­مراتب به مراتب پایین­تر هستند و به آن­ها اعمال قدرت نسبتاً شدید می­شود و با آنان کرامت­زدایانه برخورد می­شود. به تعبیری، ما در حوزه­­ی پزشکی با یک تبعیض بسیار شدید مواجه هستیم که تکنسین­ها و پرستارها و دیگر نیروهای مادون در یک سو و پزشکان متخصّص و به­ویژه جرّاحان در سوی دیگر قرار می­گیرند. رابطه­ای تخاصمی در درون خود این سازمان­ها شکل گرفته و خودشان هم به آن معترف هستند. به­عنوان مثال، وقتی ما به­عنوان محقّق از پرستار پرسش می­کنیم، پزشک به ما می­گوید که آن­ها با ما خصومت دارند و شما نباید از آن­ها در مورد عملکرد ما سؤال کنید زیرا پاسخ­های آنان و اطلاعات آنان سوگیری دارد. در نتیجه­ی این امر، این کرامت­زدایی و نظام تحقیرکننده و به­لحاظ مالی و اعتبار اجتماعی به­شدّت نابرابر، به بیمار و خانواده او هم منتقل می­شود. پرستاری که در چنین فضایی زندگی می­کند، نمی­تواند با کرامت و نگاه انسانی به بیمار نگاه کند و همان تحقیر و کرامت­زدایی را به سطوح پایین­تر، مثلاً به بیماری که تحت نظر او قرار دارد، منتقل می­کند. حال پرسش این است که چه­گونه چنین سلسله­مراتب شبه­کاستی پدید آمده است؟ در جامعه­شناسی ما از پنج منبع قدرت بحث می­کنیم که هر چه به هر یک از آن­ها بیش­تر دست­رسی داشته باشیم بیش­تر می­توانیم اعمال قدرت کنیم و دست­رسی به هر یک از آن­ها کم و بیش مقدّماتی را برای دست­رسی به دیگر منابع قدرت فراهم می­کند. این منابع قدرت عبارت­اند از: قدرت اقتصادی، قدرت سیاسی، قدرت قهریه، قدرت فرهنگی، و قدرت تخصص. پزشکان در واقع از این منبع آخری یعنی قدرت تخصص استفاده می­کنند. تخصّصی که آنان واجد هستند چون به امر حیاتی سلامتی انسانها بر می­گردد، به آن­ها یک فرصت ویژه می­دهد؛ چون بیماران به آن­ها نیاز دارند و خودشان را در معرض عمل­کرد آن­ها قرار می­دهند و گزینه­ی معتبر دیگری نیز در اختیار ندارند. در نتیجه، پزشکان به­خصوص متخصصان پزشکی و جرّاحان، واجد قدرت ناشی از تخصص ویژه­ای هستند که می­توانند آن را اعمال کنند. در غیاب قوانین و مقررات محدودکننده و بازدارنده، این قدرت تخصّص هر چه بیش­تر انباشته می­شود. در کنار آن چیزی که ما الان تحت عنوان تجاری شدنِ این حوزه یاد می­کنیم، آرام آرام پزشکان از ره­گذر قدرت تخصص و هم­چنین سرمایه­گذاری در حوزه­ی پزشکی واجد قدرت اقتصادی، و نیز نفوذ و قدرت اداری و سازمانی نیز می­شوند. در نتیجه، علاوه بر اِعمال قدرت شدید درون سازمانی، می­توانند به­راحتی در فرآیند نظارت نیز اختلال ایجاد کرده و مانع از درز اطلاعات از حوزه­های پزشکی به بیرون گردند.

آیا این امر خاص جامعه­ی ما است یا سطحی از آن در همه­ی جوامع وجود دارد؟

محدّثی: قطعاً این موضوع اختصاص به جامعه­ی ما ندارد و البته وضع از جامعه­ای به جامعه­ی دیگر فرق می­کند. امّا وقتی که وضعیت پزشکی را در کشورهای پیشرفته مطالعه می­کنیم، به چنین امکاناتی برای پزشکان برنمی­­خوریم. آن­ها به­شدّت تحت نظارت هستند. چنان­که عرض کردم، این امر از کشوری به کشور دیگر فرق می­کند. بررسی­ها نشان می­دهد که در بسیاری از کشورهای پیش­رفته به محض اینکه نیروهای پزشکی قصور یا تقصیر می­کنند با مجازات­های سنگین از جمله حذف پروانه­ی فعالیت پزشکی مواجه می­شوند و در نتیجه، پزشک واجد چنین اقتداری نمی­شود. در برخی از کشورها چنان مقرات سخت­گیرانه است که خطای غیرعمدی پرستار یا پزشک –چنان­چه آسیبی جدّی به بیمار وارد شده باشد- منجر به لغو همیشه­گی پروانه­ی فعّالیت می­گردد. در ایران اما اغلب خطاهای پزشکی یا دیگر تخلفّات پنهان می­شود. این را براساس تحقیقات متعدّد تجربی منتشر شده درباره­ی مراکز درمانی ایران عرض می­کنم؛ نه از شنیده­ها یا بررسی­های شخصی. علاوه بر موارد فراوانی که پنهان می­شود، در مواجهه با موارد مکشوف نیز ایران در سر دیگر طیف قرار دارد و مواجهه­ای آسان­گیرانه با خطاها و تخلفات پزشکی در آن وجود دارد.

در جوامع پیش­رفته، به­گونه­ای قانونگذاری می­شود که پزشک به­همراه تیم­اش و نیز مرکز پزشکی بیش­تر به عنوان خادم بیمار عمل می­کند نه حاکم بر بیمار و وابسته­گان­اش. البته، به­خاطر داشته باشیم که نیروهای پزشکی در ایران یکدست و یک­سان نیستند و بسیار متنوع­اند؛ مثل همه­ی حوزه­های دیگر. از این رو، وقتی می­خواهیم بررسی تجربی کنیم باید این تنوع را لحاظ کنیم. از این رو، موضوع صحبت من در این­جا بیش­تر عمل­کرد و وضعیت پزشکان متخصص و جراحان است. این طیف اغلب با بیمار و خانواده­هایشان همچون حاکم رفتار می­کنند نه خادم. در حالیکه در هیچ جای دنیا چنین چیزی را نمی­بینیم؛ چراکه دادگاه­های پزشکی، با این مسائل به شکلی بسیار جدّی برخورد می­کند. در بسیاری موارد، پرونده­های پزشکی با لغو همیشه­گی پروانه­ی فعالیت مختومه می­گردد؛ نه هم­چون ایران با پرداخت خسارت از سوی بیمه.

No comments yet»

بیان دیدگاه