زیر سقف آسمان

زیر سقف آسمان مقام یک جست وجوگر است.

مصرف مد در میان زنان چادری- زهرا حیدری

سرآغاز: در میان کارهای دانش‌جویان برخی نوشته‌ها ارزش خواندن و توجه کردن دارد؛ به‌ویژه آن‌دسته از نوشته‌هایی که خبر از پدیده‌ها و جریاناتی در درون جامعه می‌دهند. مقاله‌ی خانم زهرا حیدری برای درس جامعه‌شناسی دین در مقطع کارشناسی ارشد تهیه شده است. این نوشته با اجازه‌ی ایشان منتشر می‌شود. من مقاله‌ی زیر را با رسم‌الخط زیر سقف آسمان ویرایش نکرده‌ام. ضمن تشکر از خانم حیدری، نظر شما را به مقاله‌ی زیر جلب می‌کنم. اما یک تذکر ضروری در مورد محتوای این مقاله باید بدهم و آن این است که آن‌چه در فقه اسلامی در مورد حجاب و چادر آمده است برخلاف نظر نویسنده ربطی به اسلام ندارد بل‌که در تاریخ اسلام و در فقه اسلامی پرورده شده است. محقق ارج‌مند جناب آقای امیر ترکاشوند در کتاب بسیار ارزش‌مند و بی‌نظیر حجاب شرعی در عصر پیامبر (ترکاشوند، 1390) نشان داده است که حجاب شرعی در عصر پیامبر شکل بسیار متفاوتی داشته است و چنین سخت‌گیری‌ای که امروزه دیده می‌شود در زمان پیامبر وجود نداشته است. حجاب در واقع پوششی اولیه بوده است تا مردم از برهنه‌گی کامل به‌در آیند و از حدی از پوشش که در همه‌ی جوامع متمدن وجود داشته است، برخوردار گردند. مطابق مطالب همین کتاب و هم‌چنین کتاب خانم فاطمه مرنیسی (زنان پرده‌نشین و نخبگان جوشن‌پوش) (1380، ترجمه‌ی ملیحه‌ مغازه‌ای. تهران: نشر نی، چاپ دوم) و دیگر منابع تاریخی، حتا زنان خود پیامبر نیز از حجابی که امروزه از زنان خواسته می‌شود رعایت کنند، برخوردار نبوده‌اند. در انتها یک نکته دگر را هم باید تذکر بدهم: لزوماً همه‌ی آن‌چه در این متن آمده است مورد تأیید من نیست. در توضیح این مقاله مطلبی نوشته‌ام که به‌دنبال آن آمده است.

مصرف مد در میان زنان چادری
زهرا حیدری

مصرف مد در میان زنان چادری با توجه به دیدگاه زیمل
در این کوته‌نوشت قصد دارم به بررسی مصرف مد در میان زنان چادری بپردازم و برای دستیابی به این مقصود از مفهوم مد در دیدگاه زیمل کمک گرفته‌ام. زیمل متفکری است که در حوزه‌ی جامعه‌شناسی به مباحث «خرددامنه» پرداخته است. مد یکی از مفاهیمی است که در دنیای مدرن و به‌خصوص در کلان شهرها از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و خاستگاه اصلی آن اقتصاد پولی نظام سرمایه‌داری است. از نظر زیمل شهر با آزاد ساختن فرد از بسیاری از قید و بندهای جامعه‌ی سنتی، فردیت را به ارمغان می¬آورد؛ اما همین فرد آزاد شده خود را در میانه‌ی فشار ساختارهای جامعه¬ای می¬یابد که دائماً به عرصه‌ی فردیت او تجاوز و تعرض می‌کند. از دید زیمل، فرد مدرن در این وضعیت، تنها با پیگیری نمادها و نشانه¬های منزلتی “مد” است که می‌تواند فردگرایی خود را گسترش داده و فشارهای زندگی جدید را تحمل کند. به یک معنا “خود” از طریق مصرف “مد” است که می¬تواند اثبات شود. زیمل برای بررسی این مفهوم به دوگانه‌های موجود در آن توجه ویژه‌ای نشان می‌دهد. یکی از مهم‌ترین دوگانه‌ها در مصرف مد دوگانه‌ی تمایزیافتگی و در عین حال وابستگی است. انسانی که از مد پیروی می‌کند از یک سو می‌خواهد خود را از دیگران متمایز کند و اغلب این «دیگران» طبقه‌ی پایین است، و از سوی دیگر می‌خواهد خود را وابسته به یگ گروه و یا طبقه‌ی خاص نشان دهد. دوگانگی‌ای در مد متبلور می‌شود که به صورت سنتزی عملی میان گرایش روانشناختی به تقلید وگرایش روانشناختی به تمایز ابراز می‌شود. زیمل می‌نویسد:
“مد یعنی تمرکز آگاهی اجتماعی فرد بر جایی که اسباب مرگ خود مد را نیز فراهم می‌کند. بی‌هیچ دلیل ملموسی ناگهان پدیده‌ای جدید در جایی ظاهر می‌شود، تا اینکه بار دیگر فورا از بین برود. مد شکلی زیباشناختی از غریزه‌ی تخریب است؛ گسستی کاملاً موقتی از گذشته. در مد اصل حیات متغیر، جایگزین اعتقادات اصلی، ماندگار و پابرجایی می‌شود که بیش از پیش قدرت خود را در مدرنیته از دست می‌دهند.”
مدی که بیش از هر جای دیگر در لباس زنان در کلان شهرهای ایران خود را نمایان می¬سازد، با تلقی زیملی، تلاشی است برای یافتن فردیت از دست رفته در سطح خیابان. از سویی دیگر، وسیله¬ای است برای متمایز ساختن “خود” از “دیگری” با تقلید از ”دیگری”؛ یا به‌عبارت دیگر تلاشی همگانی برای متمایز ساختن خود از کسانی که نمی‌خواهی مثل آنها باشی و شبیه ساختن خود به کسانی که دوست داری مثل آنها باشی برای بازتولید فردیت رو به اضمحلال. من نیز برای این که بتوانم چرایی مصرف مد را در میان زنان چادری بازگو کنم دوگانه‌هایی را از دل این نوع مصرف بیرون کشیدم که عبارتند از: 1-دفع توجه / جلب توجه
همان‌طور که می‌دانیم اصلی‌ترین فلسفه‌ی حجاب زن، دفع توجه مرد است. زنان با داشتن حجاب مانع از این می‌شوند که مردان به آن‌ها نگاه کنند. این فلسفه‌ای است که اسلام گفته است. زن با حفظ حريم خود دو کار انجام مي دهد:
1- خود را از تعرض و تجاوز بيگانه محفوظ و مصون مي‌دارد؛
2- فرد نامحرم از چشم چراني و حريم‌شکني دست برداشته و همين مسئله براي او امتياز مثبتي خواهد بود. پس زن هم خودش را حفظ کرده و هم ديگران را از حريم‌شکني برحذر داشته است.
حال با توجه به این فلسفه این سؤال پیش می‌آید که چرا زنان چادری از مد پیروی می کنند؟آیا این پیروی جز به دلیل جلب توجه مردان نیست؟
به نظر من به‌عنوان یک دختر چادری یکی از مهمترین دلایل پیروی از مد جلب توجه کردن است. هر انسانی، به‌ویژه زنان، نیاز دارند که مورد توجه دیگران قرار بگیرند. همین امر سبب می‌شود تا مدل‌های مختلف چادر به خصوص در چند سال اخیر (از سال 1383 به بعد) طراحی شود. علاوه بر این در چند سال گذشته برگزاری نمایش‌های زنده‌ی پوشش‌های اسلامی رواج یافته است. در همین راستا چادرهای رنگی، روسری‌های رنگی و مانتوهای اسلامی تولید شدند و حتی سی‌دی ‌های آموزشی انواع مدل‌های استفاده از روسری به‌شدت رواج یافتند. طراحان مد در ایران معقتدند وجود قوانین سختگیرانه در مورد پوشش اسلامی که بر اساس آن زنان ملزم به پوشاندن سرتاپای بدن خود هستند سبب می‌شود تا آن‌ها به نوعی دیگر خود را در جامعه نمایش دهند و هم‌زمان با رعایت کامل ارزش‌های اسلامی جذاب، فریبنده و لطیف به نظر آیند. به‌همین خاطر است که زنان چادری از آرایش صورت و حتی لاک ناخن استقبال می‌کنند و حتی در خیلی از موارد مشاهده شده است که موهای خود را نیز بیرون می‌گذارند.
همه‌ی این شواهد برخلاف فلسفه‌ای است که در اسلام برای پوشش مطرح شده است. حجاب در اصل به دلیل دفع توجهات مردان است ولی با این وجود می‌بینیم که بسیاری از زنان با داشتن چادر روش‌هایی را اتخاذ می‌کنند که جذابیتشان از زنان غیر چادری بیشتر می‌شود. البته روش‌های ایجاد جذابیت در میان طبقات مختلف جامعه و به‌طور خاص شهر تهران متفاوت است. مثلاً طبقات مرفه یا به اصطلاح چادری‌های پول‌دار کسانی هستند که در بالای شهر زندگی می‌کنند و خود آن ها به دو گروه تقسیم می‌شوند.گروهی که چادر را ارزش می‌داند و به آن اعتقاد واقعی دارد و گروهی که چادر را هنجار می‌داند و از سر اجبار به آن تن داده است.گروه اول چادرهای بدون مدل سر می کنند، ولی چادرهایی که از جنس‌های بسیار مرغوب (مانند مارک الگانس و میتسوبیشی) و گل‌های براق است. این نوع چادرها گران قیمت‌اند و ویژگی بارز گروه چادری‌های پولدار است. علاوه براین، این دسته از چادری‌ها از کفش‌ها، روسری‌های رنگی و طرح‌دار (ساتن و براق) و لباس‌های مارک‌دار استفاده می‌کنند.
گروه دوم از چادرهای عربی براق، از لباس‌های مارک‌دار و روسری‌های براق طرح‌دار و نیز انداختن کوله بر روی چادر استفاده می‌کنند. معمولاً این گروه آرایش کمی هم می‌کنند و بر اساس شرایط و مکانی که در آن هستند ممکن است چادر را از سرشان بردارند.
چادری‌های طبقات پایین‌تر و کم‌تر مرفه جامعه نیز ویژگی‌های خاصی دارند. این گروه همانند گروه بالا به دو دسته تقسیم می‌شوند و دسته‌ای که اعتقاد واقعی به چادر دارند از چادرهای ساده با پارچه‌های کم‌قیمت استفاده می‌کنند. دسته‌ای که چادر را هنجار می‌دانند اغلب از چادرهای شالی، ملی و کمتر دانشجویی استفاده می‌کنند.آن ها برای جلب توجه بیشتر از آرایش‌های غلیظ و رنگ‌های تند و کفش‌های بدون جوراب استفاده می‌کنند و معمولا موهای خود را از روسری بیرون می‌گذارند.
به هر حال این دوگانگی میان دفع توجه/جلب توجه به شدت در میان چادری‌ها به چشم می خورد. نمی‌توان از یک دختر جوان چادری انتظار داشت در شرایطی که حجم گسترده‌ای از انواع مد و رنگ‌های متنوع و جذاب مصرف می‌شود تنها به فکر دفع توجه مردان باشد و تمام جذابیت و زیبایی خود را با پوشش چادر محصور کند.

2-عاملیت/ ساختار- 3-اجبار/ اختیار
همان‌طور که می‌دانیم چادر از اول انقلاب به‌عنوان حجاب برتر از نظر حکومت معرفی شد. این مسئله باعث شد مراکز و موسساتی به سمت اجباری کردن چادر هنگام حضور در آن محل، پیش بروند. در این مراکز عموماً دولتی، مثل بعضی بیمارستان‌ها، مدارس، دانشگاه‌ها، زندان‌ها، بارگاه‌های زیارتی و … افراد بعد از گذر از اتاقکی که حراست نام داشت، اجازه‌ی ورود به این مرکز و مؤسسه را پیدا می‌کردند. در این اتاقک زنان را مجبور به پیروی از نوعی نظم می‌کردند و از آنها می‌خواستند که پوشش خاصی را در زمان و مکان مشخص داشته باشند. در اینجا چادر تبدیل به قانون می‌شد. قانونی که تخطی از آن همراه با تنبیه و مجازات بود. در آن اتاقک کسی کاری به اعتقاد و باور قلبی و دینی افراد نداشت و تنها قانون بود که رفتار افراد را تعیین می‌کرد. در اینجا چادر مقدس نبود. در واقع از چادر تقدس‌زدایی می‌شد و آن را تبدیل به چیزی عرفی می‌کرد.
چادر به‌عنوان پوشش برتر تصمیمی بود که از سوی ساختار حاکمیت بر عاملان (زنان) تحمیل شد. این تصمیم حدود 30 سال پیش اتخاذ شد و نسل جدیدی که در حال حاضر جزء مصرف‌کنندگان مد در میان چادری‌ها هستند هیچ نقشی در آن نداشتند. طبیعی است که این کنشگران به دلیل اجباری بودن این نوع پوشش تدابیری را اتخاذ کنند که بتواند تا حدی از سنگینی این بار تحمیل شده بکاهد. بنابراین سعی می‌کنند از مدل‌های مختلف چادر بهره‌مند شوند و با استفاده از رنگ‌های شاد و جذاب در زیر چادر و به‌خصوص در روسری‌هایشان خود را جذاب کنند.
ساختار قدرت در چند سال اخیر تلاش کرد برای ترغیب زنان چادری مدهایی را با توجه به موازین اسلامی طراحی کند. در این طرح‌ها از رنگ‌های روشن بسیار استفاده شده است و مدل‌های چادر به‌گونه‌ای طراحی شده که بتوان به راحتی از آن در هر شرایطی استفاده کرد. مثلاً در محیط کار، در هنگام تفریح و … .
علاوه بر این کنشگران- زنان چادری- برای این که بتوانند درون ساختارها و گروه‌های مورد علاقه‌ی خود به‌راحتی وارد شوند، از مد استفاده می‌کنند. برخی از ساختارها وجود دارند که ورود به آن‌ها با چادر، مقبولیت را دشوار می‌کند. مثلاً گروه‌های هنری اغلب افرادی هستند که پوشش‌هایی غیر از چادر دارند. دختر چادری که بخواهد هم چادر خود را حفظ کند (حال یا به اجبار ساختار خانواده و یا با میل شخصی خود) ناچار است از برخی نمادها و نشانه‌های آنان استفاده کند. دستبندهای رنگی که اخیراً مد شده است یکی از عناصری است که دختران چادری از آن استفاده می‌کنند.
در نهایت می‌توان گفت که اجباری بودن چادر در بسیاری از ساختارهای دولتی و جلوگیری از حضور بدن در عرصه‌ی عمومی جامعه‌ی ایران و نیز فشار خانواده‌های مذهبی بر دخترانشان برای استفاده از چادر سبب شده تا آن‌ها از راه‌های دیگر و با مصرف مد بتوانند خود را هرچه زیباتر جلوه دهند. “لباس” کارکردهای “بدن” را به‌عهده گرفته است. “لباس” به‌عنوان واسط میان بدن¬ها، در شرایط فقدان حضور بدن، به بازنمای بدن، تبدیل می¬شود؛ انتزاعاً جایگزین “بدن” می¬شود. به همین سبب نسبت به دیگر جوامع، از اهمیت والاتری برخوردار – تبدیل به امر پروبلماتیک- شده و به‌عبارتی تبدیل به محور مصرف می¬شود و شاید بتوان درباره‌ی برخی از این چادری‌ها گفت که با این عمل در برابر ساختارها مقاومت می‌کنند تا آن را از پای در آورند. این در حالی است که پیش از انقلاب چادرهای مصرفی نازک و رنگی بودند و بدن زنان مشخص می‌شد، پاهایشان برهنه بود و در عوض آرایش و مدهای دیگر کم‌تر به چشم می خورد.

4-ابزار (عرف)/ ارزش (شرع)
آیا چادر ابزاری است در دست کنشگران و البته ساختارها و یا ارزشی دینی است که برای کنشگران مقدس است؟ این سؤال مهمی است که برای پاسخ به آن باید به عملکرد ساختار حکومت نظر افکند. بدون شک در میان بسیاری از کنشگران چادر تنها هنجاری است که به‌ناچار از آن پیروی می‌کنند. وقتی کنشگری ناچار است برای ورود به برخی از اماکن چادر بر سر گذارد و این چادر را بلافاصله پس از خروج از آن جا بر می‌دارد، در این حالت می‌توان گفت که چادر ابزاری بیش نیست. دخترانی که به اجبار خانواده چادر سر می‌کنند و بلافاصله پس از خروج از منزل چادر را در کیف می‌گذارند، چادر را به‌عنوان یک ابزار می‌بینند. این دوگانگی در انتخاب پوشش زنان سبب می‌شود که چادر ابزاری شود در دست آنان. از سوی دیگر چادری‌هایی که به این نوع پوشش اعتقاد و باور قلبی دارند و آن را به‌عنوان یک ارزش می‌دانند، زمانی که از سوی برخی از گروه‌ها و ساختارها طرد می‌شوند و با نگاه‌های سنگین و پیش‌فرض‌های قالبی جامعه رو به رو می‌شوند، برای پذیرفته شدن در گروه و هم رنگ شدن با جماعت از مد پیروی می‌کنند. علاوه بر این برخی از زنان روسپی از چادر به‌عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف خود استفاده می‌کنند.آن‌ها با داشتن آرایش‌های بسیار غلیظ و قابل‌توجه چادری بر سر می‌اندازند و در خیابان‌ها پرسه‌زنی می‌کنند و به کمک این پوشش خود را موجه جلوه می‌دهند چرا که در این جامعه مهم نیست که چه کسی چادر بر سر می‌کند، روسپی، دزد، قاتل و… . تنها چیزی که مهم است «چادر» است. چادر ارزش و جایگاهی ندارد و به همین خاطر است که لباس فرم زنان زندانی را چادر قرار داده‌اند.
در پایان می‌توان گفت که از آن‌جا که نوع پوشش و مصرف مد نشان دهنده‌ی سبک زندگی افراد و معرف شخصیت و باورهای آنان است، زنان چادری نیز همچون سایر افراد جامعه سعی می‌کنند به بهترین و زیباترین شکل لباس بپوشند و چون صورت تنها جزئی است که در زنان چادری نمایان است بنابراین استفاده از آرایش در آن‌ها متداول است.

مستورسازی و نامستورسازی آمرانه‌ی زنان در ایران معاصر: در توضیح مقاله‌ی «مصرف مد در میان زنان چادری»
حسن محدثی
اگر چه مد پدیده‌ای مدرن است، روی‌آوری به مد پدیده‌ی جدیدی نیست؛ یعنی به دهه‌های اخیر اختصاص ندارد. در گذشته مردمان ایران هر یک مطابق با فرهنگ محلی خود لباس می‌پوشیدند و ظاهر خود را می‌‌آراستند و در فضاهای عمومی و در جلوی انظار ظاهر می‌شدند. اکنون اما وضع چنان است که پنداری همه، کالاهای یک کارخانه‌اند الا این‌که برخی تجملی‌تر اند. یعنی تفاوت در میزان پی‌روی از مد و میزان ثروت برای تجمل است. پی‌روی از مد اما در میان زنان چادری که در واقع قرار است با پوشش چادر از خودنمایی و خودآرایی معمول بپرهیزند و به‌تعبیر روحانیانی نظیر آیت‌الله مطهری که از حجاب سنتی -و نه لزوما چادر- دفاع کرده‌اند، خود را از نگاه مردمان محفوظ نگه دارند، ناسازه‌ی (پارادکس) جالبی است. لذا گاه زنان چادری‌ای یافت می‌شوند که آدمی را به یاد شوالیه‌های قرون وسطا می‌اندازند؛ چادرِ بازی که خود را به دستان باد سپرده است، چکمه‌ی بلندی که در پا خودنمایی می‌کند و آرایش غلیظی که به چادر طعنه می‌زند! فقط یک عدد شمشیر کم است که آن هم با استعاره‌های شاعرانه‌ی امثال حافظ (شاعری که مدام از تیر مژگان و کمان ابرو و غیره سخن گفته است) حل‌شدنی است. چنین وضع عجیب و غریبی که مردد بین قیافه‌‌سازی قدیم و جدید مانده است، وضع مضحکی پدید می‌آورد که خاص جامعه‌ی ما است و از تضادهای این جامعه برمی‌خیزد؛ مثلا تضادهای ناشی از ارزش‌های خانواده‌گی و ارزش‌های فردی.
در نیمه‌ی شعبان (15 تیر 1391) که به مناسبتی در مشهد بودم -و البته با خواندن این مقاله کنجکاوی ام بیش‌تر برانگیخته شده بود- مدل‌های مقنعه و چادر سیاه یک مغازه نظر ام را جلب کرد و شروع به ثبت اسامی مدل‌های مقنعه و چادر کردم و صاحب مغازه کنجکاو شد. توضیح که دادم گفت: نیازی نیست که زحمت نوشتن به خود بدهی، همه را در این تبلیغ‌نامه (بروشور) می‌توانی پیدا کنی. مدل‌های مقنعه عبارت بودند از: مقنعه‌ی لبنانی وفا، مقنعه‌ی راهبه، مقنعه‌ی شال‌دار مصری، مقنعه‌ی کرواتی، مقنعه‌ی جدید خلیجی. مدل‌های چادر هم عبارت بودند از: اماراتی، لبنانی، شال‌دار (شال‌دار بلند و شال دار کوتاه)، ملی، دانش‌جویی، کویتی، کمری، جده، زینت. در این تبلیغ‌نامه، توضیح مدل‌های چادر نیز به‌ترتیب چنین آمده است:
«مدل اماراتی:‌ چادر اماراتی همانگونه که از نامش مشخص است یکی از انواع چادرهای عربی می‌باشد. با این تفاوت که به دلیل داشتن آستین‌های 40 سانتیمتری، نسبت به دیگر مدل‌های عربی، اندامی‌تر است. جلوی این چادر به‌صورت باز طراحی شده و می‌توان آن را بنا به سلیقه‌های مختلف با زیب و با انواع دکمه بست. این چادر در مدلهای براق، مات، ساده و گلدوزی عرضه می‌گردد.
مدل لبنانی: چادر لبنانی دارای آستین و نقاب قابل تنظیم می‌باشد. این مدل با پوششی کامل و زیبا برای خانم‌های شاغل بسیار مناسب است. مدل شال‌بلند، مدل شال‌کوتاه: چادرهای شال‌دار همانند مانتویی می‌باشد که به آن شال دوخته شده است و در دو مدل شال‌بلند و شال‌کوتاه عرضه می‌شود. مدل شال‌بلند آن به‌گونه‌ای است که بلندی شال تا مچ پا ادامه دارد.
مدل ملی: چادر ملی برگرفته از چادر ساده ایرانی است با این تفاوت که دارای آستین‌هایی برای بیرون آوردن دست‌ها می‌باشد و جلوی آن با دکمه‌های مخفی بسته می‌شود و نسبت به چادر دانشجویی حالتی اندامی‌تر دارد. طراحی این چادر به نوعی است که بانوان بتوانند هنگام انجام امور روزمره آزادی و راحتی بیشتری داشته باشد.
مدل دانشجویی: چادر دانشجویی کاملا شبیه به چادر ساده‌ی ایرانی می‌باشد. با این تفاوت که برای بیرون آوردن دستها شکاف‌هایی در نظر گرفته شده که بانوان می‌توانند بدون به‌هم زدن فرم چادر، به‌راحتی از دو دست خود برای انجام کارهای از قبیل حمل کیف و یا گرفتن دست کودک استفاده کنند.
مدل کمری: چادر کمری یا قاجاری یکی از قدیمیترین مدلهای چادر در ایران می‌باشد که در دوران حکومت قاجاریه رواج داشته است و به همین دلیل نام دیگر آنرا چادر قاجاری می‌نامند. این مدل چادر دارای قسمتی شبیه به دامن بوده که با بستن بندهایی به دور کمر، پایین‌تنه را می‌پوشاند و قسمت بالایی آن، که کاملا شبیه به چادر ساده ایرانی می‌باشد، به‌راحتی با کش بر روی سر نگاه داشته می‌شود.
مدل جده:‌ این مدل از اصیل‌ترین انواع چادرهای عربی می‌باشد، که در میان اعراب به عبا معروف است. در چادر جده پارچه‌ی زیادی به‌کار رفته شده و همین امر باعث عریض شدن این مدل می‌گردد و عرض زیاد آن پوشش کامل و راحتی را برای بانوان به‌همراه دارد.
مدل زینت: این مدل چادر با طراحی بسیار راحت و زیبا بخش عمده‌ای از نیاز بانوان را بابت داشتن پوشش کامل و مناسب برآورده کرده است. از خصوصیات این چادر داشتن آستین‌های زیپ‌دار، زیپ مخفی جلوی چادر و جیب داخلی آن می‌باشد» (چادر نیکزاد: بزرگترین تولیدکننده انواع چادرهای ملی و مقنعه، مشهد، چهارراه شهدا، بازار مرکزی، فاز 2، فروشگاه نیکزاد. http://www.nikzade.com).
معلوم نیست که چادر بر سر نهادن تا چند قرن -شاید هم چند دهه‌ی- دیگر در ایران ادامه پیدا کند. لذا ثبت این پدیده -منظور ام پدیده‌ی «مد در مصرف چادر» است (و نه «مصرف مد در میان زنان چادری» که موضوع کلان‌تری است)- که در دوره‌ی حکومت جمهوری اسلامی ظاهر شده است، خالی از فایده نیست. این بدان معنی نیست که قبلا زنان از انواع چادر استفاده نمی‌کردند. ما می‌دانیم که خواهران و مادران ما در دهه‌های پیش، از چادرهای مختلف در مناسبت‌های مختلف – به تناسب سن و سال‌شان- استفاده می‌کردند. مثلا در مجالس دینی از یک نوع چادر و در مجالس عروسی و جشن‌ها از نوع دیگری از چادر استفاده می‌کردند و یا چادرهای دختران جوان با چادر زنان میان‌سال و جاافتاده یکی نبود و زنان میان‌سال نیز متفاوت از زنان کهن‌سال ظاهر می‌شدند؛ لااقل روسری و آرایش‌شان مثل هم نبود. خلاصه، برای هر سن و سالی و هر مناسبتی، الگوی تعریف شده‌ای وجود داشت و معمولا متناسب با آن نیز چشم‌داشت‌های اجتماعی شکل می‌گرفت. اما حالا با تنوعی از چادرها برای یک سن خاص مواجه‌ایم و مد در استفاده از چادر نیز ظاهر شده است. البته این موضوعی است که زنان می‌بایست درباره‌ی آن نظر بدهند و بنویسند تا اطلاعات ما دقیق‌تر شود و مقاله‌ی زیر نیز چون توسط یک زن نوشته شده است، ارزش‌مند است.
من فکر می‌کنم چنین پدیده‌هایی محصول مستورسازی آمرانه‌ی زنان در پس از انقلاب است. در ایران معاصر، رژیم‌های پهلوی (پهلوی اول و دوم) اقدام به نامستورسازی آمرانه کرده‌اند. مستور یعنی پوشیده شده و پنهان و پرده‌نشین (زن)، پاکدامن، و عفیف (فرهنگ معین، جلد 3، 1375: 4104). بنابراین، مستور صفتی برای زنان بوده است و این صفت و موصوف چنان با هم هم‌نشین بوده اند که مستور با زن پوشیده مترادف شده است. بنابراین، از این واژه بهره می‌برم و با استفاده از آن‌ واژه‌هایی برای توصیف وضع زنان در ایران معاصر می‌سازم.
در قبل از انقلاب -یعنی در دوره‌ی حکومت‌های پهلوی- پدیده‌ی نامستور شدن زنان شکل گرفته است. نامستور شدن زنان به دو شکل تحقق یافته است: آمرانه و غیرآمرانه. نامستور شدن آمرانه اشاره به اقدامات رژیم‌های پهلوی دارد. رژیم‌های پهلوی کوشیده‌اند به انحای مختلف و حتا با روش‌های خشونت‌بار زنان را از مستوری به‌در آورند. مجموعه‌ی این اقدامات را می‌توانیم نامستورسازی یا نامستور شدن آمرانه‌ی زنان بنامیم. معنی این حرف این است که آنان فقط با پوشش زنان مشکل نداشته‌اند بل‌که با فرهنگ مستوری نیز مبارزه کرده‌اند؛ فرهنگی که فقط مأخوذ از اسلام نبوده بل‌که در فرهنگ ایرانی نیز ریشه داشته است. اما در کنار این نامستورسازی آمرانه‌ی زنان، پدیده‌ی نامستورشدن زنان به‌طور غیرآمرانه و ناشی از مواجهه با فرهنگ غربی و آشنایی با اشکال بدیل زندگی در جهان مدرن نیز وجود داشته است.
این همان چیزی است که در گفتار صاحب‌نظران مسلمان به‌خصوص نیروهای انقلابی غایب بوده است. در گفتار نیروهای مسلمان انقلابی در قبل و بعد از انقلاب می‌بینیم که آنان نامستور شدن زنان را به نامستورسازی آمرانه تقلیل می‌دهند. به‌عبارت دیگر، انقلابیون مسلمان نامستور شده‌گی زنان را فقط و فقط ناشی از اقدامات رژیم‌های پهلوی می‌دانند و توجه ندارند که بخشی از خانواده‌های ایرانی و زنان ایرانی خود، نامستوری را بر مستوری ترجیح می‌دهند و تحقق چنین ترجیحی اولا، ناشی از آشنایی آنان با اشکال بدیل زنده‌گی؛ و ثانیا، ناشی از امکانات جدیدی بوده است که زنده‌گی شهری در ایران معاصر در اختیار آنان گذاشته است تا خواسته‌ها و ترجیحات و تمایلات فردی‌شان را پی‌گیری کنند.
اما پس از انقلاب، برخلاف رژیم‌های پهلوی، سلسله‌ اقداماتی برای مستورسازی آمرانه‌ی زنان انجام شده است که در بسیاری موارد با واکنش‌های زنان رو به رو شده است. مشخص‌ترین راه‌ها مخالفت مستقیم با این اقدامات بوده است که در اوایل انقلاب در تظاهرات بخشی از زنان و مخالفت‌های آشکار آنان دیده شده است. راه دیگر، مقاومت منفی بوده است: زنان ظاهرا پوشش را پذیرفتند اما انواع ساز و کارها را مورد استفاده قرار دادند تا آن را به‌نحو ماهوی تغییر دهند: تحلیل رفتن لباس از طول (کوتاه شدن لباس از جهات مختلف)، از عرض (تنگ شدن لباس)، و عمق (نازک شدن لباس) و نیز تنوع بسیار زیاد در لباس. اما غیرمستقیم‌ترین راه پذیرفتن الگوی پوشش مطلوب حکومت است؛ راهی ویژه و جدید برای جبران بخشی از خواسته‌ها و تمایلات زنان که به‌نحو مستقیم به مقابله با مستورسازی آمرانه حکومت و یا برخی خانواده‌هاي دینی برنخیزد؛ دل‌بری در عین مستوری. این همان چیزی است که در این‌جا مورد بحث قرار گرفته است: مد در مصروف چادر و نیز در میان زنان چادری.
هم‌چنین یک موضوع مهم دیگر درباره‌ی زنانِ باحجاب سنتی، طرد شدن آن‌ها یا مواجهه‌ی آنان با برخوردهای طرد کننده است. زنانِ باحجابِ متعددی به‌صورت شخصی این موضوع را گزارش کرده‌اند که متأسفانه به‌خاطر حجاب‌شان و عدم استفاده از مدهای جدید در پوشش، با رفتارهای توهین‌آمیز و تحقیرآمیز مواجه شده‌اند. یک نمونه‌ی آن عدم برخورد شایسته‌ی فروشنده‌گان لباس و کیف و کفش و بوتیک‌ها با زنان باحجاب است. دست‌کم رفتارهای آنان با زنان باحجاب در مقایسه با زنان امروزی‌پوش تبعیض‌آمیز است. گاهی یک زن باحجاب باید مدت‌ها در مغازه‌ی لباس معطل شود تا آقای فروشنده به او بپردازد و به درخواست‌اش برای آوردن یک کالا و یا پاسخ به سؤال‌اش جواب دهد. به‌نظر می‌رسد این فشار هنجاری روز ‌به روز در حال تشدید است و این یکی از موضوعاتی است که باید به‌طور مستقل به آن پرداخته شود. روشن است که چنین مواجهه‌ای با زنان چادری و یا به‌طور کلی، با زنان محجبه یا مستور، کرامت انسانی‌شان را مخدوش می‌سازد. در این مقاله البته اشارات خوبی به این موضوع شده است اما کافی نیست.

3 دیدگاه»

  الهام قربانی wrote @

بسیار بسیار مقاله ی زیبایی بود. خیلی عالـــــــــــــی

  iman wrote @

1, chanat maghaleye tape injory hast , ke hanuz daram goshe wa kenar khak mikhoran, .2.hanuz ham in jomle tosaram seda mikone, ke man chadory nabodam , balake chadory shodam: 3.ghalame Mohadesy baz ham amigh bod , ama delam mikhast yekam boye Tarikh midada, ke ma irany ha az ke to chador raftim, wa behemon gofta chadory.Ba spas

  mahnaz ahmadi wrote @

راستش یکسری چیزها در متن خیلی اذیتم می کرد، به حدی که نمی تونستم خیلی خوندن ِ متن رو ادامه بدم، از همه مهم تر دسته بندی آدم هاش خیلی توی ذوقم زد، دسته بندی ِ آدم ها با پوشش شون، به نظر ِ من خیلی آزار دهنده است، نه خیلی شعاری، مثل ِ «تن ِ آدمی شریف است به جان ِ آدمیت و … «، بلکه به خاطر ِ اینکه این دسته بندی ها به شدت خطاپذیرند، به این دلیل که اگر این دسته بندی رو بپذیریم، مدام افراد دسته بندی شون رو عوض می کنند… دقیقا به نظر ِ من مثل ِ اینه که امروز پیراهن ِ آبی بپوشم یا قرمز، سلیقه ایه، اینکه ما یک نوع لباس رو به یک قشر ِ خاص نسبت می دیم، اشتباه ِ بزرگی است… همانطور که در متن هم کما بیش خوندم، این مساله باعث شده که حجاب بشه یه ابزار… خب این از دید ِ ماست، به نظرم زمانی می شد پوشش رو به یه فرهنگ، و جامعه و یا محل ِ خاصی نسبت داد که آدم های متعلق به اون فرهنگ و جامعه، روابط ِتقریبا محدودی با سایر ِ جوامع و فرهنگ ها داشتند. حالا که روابط گسترده شده، این دسته بندی ها دیگه به کار نمی آد، پوشش میشه فقط یک نوع سلیقه، یک تجربه شاید، مثل ِ سایر ِ تجربه ها، اینکه من بتونم انتخاب کنم یک روز چادر بپوشم، ببینم چه شکلی میشم، اینکه یک روز با چادر لاک بزنم، اینکه مانتو بپوشم، و سایر ِ پوشش ها، حق ِ آدم هاست… هر کسی هم برای انتخابش یه حدی برای خودش داره، یه محدوده ی منحصر به فرد، و ممکنه این محدوده در دفع ِ توجه خلاصه بشه، یا در پیدا بودن ِ گردی ِ صورت و کفین، و اونقدر این محدوده منحصر به فرده که نمی شه گفت بستگی به جامعه داره، یا خانواده، اون کسی که از طرف ِ خانواده تحت ِ فشار ِ باحجاب بودن یا بی حجاب بودنه، خودش یک تفکر ِمنحصر به فرد داره، که ممکنه به هر شکلی اون رو بروز بده… و شاید مُد فقط کمک می کنه که فرد اون تفکر ِ منحصر به فردش رو بروز بده، و یا راهی برای بروزش پیدا کنه… به نظر ِ من، نسبت دادن ِ صفت ها، خصوصا صفت هایی که ناشی از یکسری جبرهای اجتماعی می تونه باشه، مثل ِ صفت ِ «چادری» برای زنان، اصلا مناسب نیست… حتی از دیدگاه ِ من به بیهودگی ِ نسبت دادن ِ صفت ِ «کت و شلواری» دادن به آقایانه… پوشش امر ِ متغیریه که جامعه ی ما محدوده ی تغییر رو برای خانم ها به شدت تنگ می کنه، و براش دسته بندی قائل میشه، دو دسته بندی ِ ساده ی چادری ها و مانتویی ها! در حالی که چادر و مانتو فقط مصادیقی از لباسند، و انگار ما حق داریم یکی از این دو مصداق رو انتخاب کنیم، و بعد مصداق میشه نوع و بر اساس ِ اون نوع، یک سری برچسب روی پیشانیمون می چسبه، برچسب… چادر مجموعه نیست که بخواهیم با پوشیدن یا نپوشیدن ِ آن یه سری صفات رو بپوشیم یا نپوشیم…
البته نظرات ِ من درباره این مقاله، با توجه به عدم ِ تخصصم در زمینه ی جامعه شناسی، ممکنه خیلی ناپخته باشه… با بزرگواری ببخشایید…


بیان دیدگاه