زیر سقف آسمان

زیر سقف آسمان مقام یک جست وجوگر است.

مكاتب اخلاقي و چالشي به نام امر حجاب- ع. ا. خانی‌پور

سرآغاز: دوست عزیزم آقای خانی‌پور در پی بحث بنده درباره‌ی مدرنیته و حجاب مقاله‌ای را نوشته‌اند که نظرتان را به مطالعه‌ی آن جلب می‌کنم. از آقای خانی‌پور صاحب وبلاگ فتراق برای ارسال این مقاله بسیار سپاس‌گزارم و برای ایشان آرزوی توفیق بیش‌تر را دارم. احتملا ویرایش کامل‌تری از این مطلب را م‌توانید در وبلاگ ایشان مطالعه نمایید. من متن ایشان را مطابق رسم‌الخط زیر سقف آسمان ویرایش نکرده‌ام. درباره‌ی رسم‌الخط زیر سقف آسمان در نوبت‌های بعدی مطلبی خواهم نوشت.

مكاتب اخلاقي و چالشي به نام امرحجاب

نگارنده قبل از شروع بحث پيش‌فرضهاي ذيل را در نظر داشته است:
– تمام اين بحث ناظربه اين امراست كه حجاب را گزاره اي اخلاقي درنظرداشته باشيم، با توجه به اينكه مقوله‌ي حجاب، موضوعش انسان است و افعال ظاهري آن به انسانها برمي‌گردد و همچنين محمولش به يكي از مفاهيمي مانند بايد و نبايد، وظيفه يا تكليف و… ارجاع دارد، پس حجاب گزاره‌اي اخلاقي است. – حجاب در اينجا هنجاري اخلاقي است كه از سرزمين ارزشهايي مانند عفت و پاكدامني مي‌رويد.
– در اين جا شكل و نوع پوشش مطرح نيست.
– حجاب ناظر به زن و مرد است.
– حجاب به‌عنوان امر پذيرفته شده و رسميت يافته در نظرگرفته شده است و نفس حجاب و بودونبودش محل بحث نيست.
چهار مکتب اخلاقی وجود دارد كه افعال اخلاقي ناظر به يكي از آنهاست كه در اينجا امر حجاب به‌عنوان گزاره‌اي اخلاقي با معيارهاي اين مكاتب بررسي مي‌شوند. اين مكاتب عبارتند از:
1- مکتب قائلان به وظیفه‌گروی یا اصالت وظیفه 2- مکتب نتیجه‌گروی یا اصالت نتیجه 3- مکتب اخلاق حق‌محور4- مسلک اخلاق فضیلت‌محور .
1- اخلاق وظيفه‌گرايي:
«دیدگاه وظیفه‌گرایانه می‌گوید خود فعل است كه فی‌نفسه دارای ارزش مثبت یا منفی است. مدعایشان این است که یک سلسله کارها خوبند و یک سلسله کارها بدند. نه خوب بودن آن کارها و نه بد‌بودن این کارها به آثار و نتایجی که بر آن‌ها مترتب می‌شود بستگی ندارد.كانت می‌گوید راست بگو ولو افلاك درهم بریزند. درواقع وظیفه آدمی راست‌گفتن است. خود افعال حسن و قبح دارند. در اثر این راست گفتن آسمان به زمین بیاید، زمین به آسمان برود، افلاک درهم بریزند مهم نیست: ما باید راست بگوییم. یعنی فقط ماییم و وظیفه اخلاقی. این چیز‌هایی را که وظایف اخلاقی ما هستند فارغ از این که وقتی انجام بگیرند چه نتایجی برایشان مترتب می‌شود باید انجامشان دهیم. كانت می‌گوید كار نیك وقتی است كه به نیت انجام ‌وظیفه صورت پذیرفته باشد.»
با اين ديدگاه، حجاب خوب است و كاري به آثار و پيامد و نتايجش نداريم.حجاب داشته باش ولو افلاك به هم بريزد و وظيفه، رعايت حجاب است. حال بايد رعايت شود چه از طرف زن و چه ازسوي مرد. خود حجاب في‌نفسه داراي ارزش مثبت و ارزش ذاتي است.
البته مي‌توان گفت كه اين وظيفه ممكن است از دين اخذ و تحميل شده باشد و حجاب به‌عنوان «ساتر شرعي» و پوشش واجب ديني در نظرگرفته مي‌شود كه در اين صورت رعايت امرحجاب، به اقتدار ديني بيروني برمي‌گردد و «دگرسالاري» بركنش فرد حاكم مي‌شود.
اين‌گونه افراد به علت اعتقادي كه منبعث از دين بوده و بر اين اساس رعايت حجاب را وظيفه‌ي خود مي‌دانند كمتر دچار بدحجابي و بي‌حجابي و چالشي در اين زمينه مي‌شوند.
2- اخلاق نتيجه‌گرايي:
«فعل مطلقا ارزش ندارد بلكه به اعتبار آثار و نتایج است كه دارای ارزش می‌شود. راست گفتن فی‌نفسه نه خوب است، نه بد، نه زشت و نه زیبا، آنچه بد و خوب است آثار و نتایج آن است. این مکتب می‌گوید درستی یا نادرستی افعال به خاطر آثار و نتایجی است که دارد. اگر آثارش مثبت است می‌تواند خوب باشد ولاغیر. راست گفتن خوب است به خاطراین است که راست گفتن آثار و نتایج خاصی به دنبال خودش می‌آورد و اگر گفته‌اند دروغ گفتن بد است به خاطر این [است] که آثار و نتایجی خاصی به دنبال خودش دارد. به نتیجه کارها نظر دارند و خوب و بد را، در اصل، متعلق به نتیجه کارها می‌دانند. در اخلاق اصالت نتیجه مطلقا درون آدم‌ها مهم نیست و ما به فعل بیرونی كار داریم.» دیدگاه فایده‌گرایی به‌عنوان يكي از شاخه‌هاي اين مكتب، برآن است كه درد و رنج را كمتر كند و لذت را بیشتر. پس از نظر اين ديدگاه كاری بكن كه بیشترین لذت ممكن را به بیشترین افراد ممكن برساند .
با تلقي نتيجه‌گرايانه، مثلاپيامد و نتيجه‌ي پوشش، مثلا مصونيت در مقابل ديگري مي‌شود و حجاب فرد را از خطرات احتمالي به‌ويژه چشمان ناپاك، مصون نگه مي‌دارد و محافظت مي‌كند. و فايده آن براي فرد «ايجاد جزيي از مقدمات حفظ عفاف» است. مزيت و سود پوشش براي فرد اين مي‌شود كه از آسيب‌ها و مسائل در كمين مانده، درامان مي‌ماند. با داشتن حجاب، عفت و پاكدامني زن و مرد بهتر حفظ مي‌شود. كيان خانواده پابرجا مي‌ماند. با اين نگرش، اگر دلايل، فوايد و منفعت پوشش، از نظر فرد مورد سوال قرارگيرد و دليلي را بر حفظش نداشته باشد، و نتيجه‌اي را برآن مترتب ننمايد، رعايتش مورد اهمال قرار مي‌گيرد.
ناگفته نماند، بسته به اينكه نتيجه را براي فرد و فاعل در نظر بگيريم يا براي ديگران‌، بحث متفاوت مي‌شود. درمورد حجاب از اين منظر بايد نتيجه را براي فرد در نظر بگيريم چرا كه در غير اين صورت وارد اخلاق حق‌محور مي‌شويم.
3- اخلاق حق‌محور:
«مکتبی که اخلاق را بر وظیفه مبتنی نمی‌کند بلکه بر حق مبتنی می‌کند. یعنی می‌گوید ما نباید در اخلاق دائماً بگوییم که آدمیان چه وظایفی دارند. البته شکی ندارد که وقتی برای من حقی اثبات شد در اثر اثبات حقی که برای من شده، بر شما نسبت به من وظایفی پدید می‌آید، ولی مهم آن است که محور حقوق‌اند، نه تکالیف و وظایف.» هركس حق و حقوقي دارد كه بايد رعايت شود.
بر اساس اين نگرش، جامعه (دولت،خانواده و…) و افرادي كه در آن زندگي مي‌كنند، حق دارند در مكان و منظر عمومي، ظواهر بدحجابي و بي‌حجابي را نبينند و بدين جهت برعده‌اي ديگر وظيفه مي‌شود كه حق و حقوق ديگري را به‌جا آورند و حجاب را رعايت نمايند. بدين جهت، فرد همانگونه كه بايد «نما و ديوار بيروني ساختمان خود را به‌علت اينكه جزيي از نماي شهر است، برطبق ضوابط شهرداريها بسازند» نمي‌تواند از حد قانوني و يا عرفي فراتررود و هر طوركه دوست دارد پوشش خود را رعايت نمايد. نمونه حد قانوني برخورد پليس با شخص خاطي است و مثال فرارفتن از حد عرفي برخوردي است كه مردم ممكن است با شما بكنند اگر با لباس شب نشيني به مناظر عمومي برويد. در اينجا شايد اين سوال به ذهن متبادرشود كه كساني هم كه به حجاب معتقد نيستند صاحب حق هستند و بايد اين حق، اعاده شود و آن شكل كه دوست دارند پوشش خود را رعايت نمايند وديگران موظف به رعايت اين حق هستند. اين سوال وقتي پذيرفتني است كه دولت از آبشخور ايدئولوژي خاصي ننوشيده باشد و خود را ملزم و متعهد به اجراي آن نداند. ولي در دولتهاي ايدئولوژيك، دولتها پيشاپيش خود را صاحب حقوقي مي‌دانندكه متعهد به پاسداري از آنان است، بدينسان، حق دولت و حكومت بر حق فرد رجحان مي‌يابد. حال كه خون رعايت امر حجاب در رگهاي قوانين و مناسبات جاري شده است پس ناگزير همه موظف به رعايت آن مي شوند و اين حتي شامل اقليت‌هاي مذهبي و… نيز مي‌شود.
در اين نوع از پوشش، الزام و قيد بيروني نقش اصالي را به عهده دارد و ممكن است فرد هيچ‌گونه اعتقادي به اين امرنداشته باشد و با از بين رفتن اقتدار بيروني، حجاب خود را فرو نهد.كساني كه تاچشم خانواده و محيط و… را از خود دور مي‌بينند، چون كه اعتقادي به اين امر و سود و منافع آن ندارند و الزامي دروني نشده است، نوع پوشش گذشته خود را تغيير مي دهند، از اين دسته هستند. شاهد مثال دانشجوياني كه از شهري به شهرديگر مي‌روند اگر تا قبل از آن با چادر، پوشش خود را رعايت مي‌كردند در محيط جديد به علت نبود آن اقتدار بيروني همچون خانواده خود را ملزم به چادر داشتن نمي‌داند.
اكثركساني كه از آنها با عنوان بدحجاب و بي‌حجاب ياد مي‌شود به‌علت اينكه اين ترس از قدرتي بيروني بوده كه ايشان را مجبور به رعايت حجاب كرده است، با فقدان اين اقتدار، در شكل و نوع پوشش خود سهل گيرتر مي‌شود. 4- اخلاق فضيلت‌گرايانه:
«در اخلاق فضیلت نه خود فعل فی‌نفسه ارزش دارد نه به اعتبارآثار و نتایج، بلكه به اعتبار فاعل فعل است كه دارای ارزش می‌شود. پس اخلاق فضیلت، فاعل‌محور است، اخلاقی كه به فاعل نگاه می‌كند. در اخلاق فضیلت‌گرا، آثار و نتایج مهم نیست. مهم این است كه چه كسی این كار را انجام می‌دهد به این معنی كه اگر انسان صاحب فضیلت، تكبرداشته باشد درست است. فعل واحد اگر از من صادر شود چون رذیلت‌مندم، كار بدی است ولی اگر از كسی باشد كه فضیلت‌مند است، خوب است. در واقع پرسش اصلی این نیست كه چه باید بكنم باید گفت چه كسی باید باشم. در اخلاق فضیلت به شما می‌گویند كه تو باید آهسته‌آهسته بزرگ شوی و به انسانِ مرتبه بالاتر نزدیك‌تر شوی.
فرض كنید از شما دعوت می‌كنند یك سخنرانی كنید كه در این سخنرانی 10هزار مستمع شركت می‌كنند و گفتار شما به آنها سود می‌رساند، نفع می‌رساند. فرض می‌كنیم كه این سخنرانی آنها را بهره‌مند می‌كند ولی اگر شما در آن شركت كنید، عُجب شما را بگیرد، شما مغرور شوید. اگر ما نتیجه‌گرا باشیم در این سخنرانی شركت می‌كنیم چون بیشترین سود برای بیشترین افراد حاصل می‌شود. اما اگر فضیلت‌گرا باشید به این فكرمی‌كنید كه شما خودتان بزرگتر می‌شوید یا كوچكتر؟! و اگربه این نتیجه برسیدكه عجب و غرور باعث كوچكترشدن شما می‌شود، نباید شركت كنید. در واقع اخلاق فضیلت به شما می‌گوید كاری كن كه در درون بزرگترشوی. تو باید ببینی در درون خود چه می‌شوی؟! تومسئول بیشتركردن لذات دیگران نیستی. در این مكتب اگرشما با شفقت تمام یك دانه خرما به كسی دهید مهم‌تراست تاآنكه از سرشهرت‌طلبی به یك میلیارد آدم كمك كنید.
اخلاق فضیلت انتها ندارد، هرچه پالوده‌ترشوید ظرایف وجودتان بیشتر نشان داده می‌شود. شما ببینید وقتی اتاق راجارومی‌كنید اگریك نخ كوچك روی موكت باشدخودرا نشان می‌دهد.آن نخ قبلاهم بوده اما كسی آن را نمی‌دیده الان آن را می‌بینیم.دراخلاق فضیلت یك وقت می‌بینید كه كارهایی قبح ندارداما بعد كه پالوده‌ترشوید آنها قبح پیدا می‌كنند.درواقع این نكته كه
حسنات‌الابرار،سیئات‌المقربین بحثی اخلاق است كه درحوزه اخلاق فضیلت می‌گنجد.اخلاق فضیلت ذومراتب است ورتبه به رتبه عوض می‌شود.عارف خراسانی می‌گفت:ازدیوارچین تا اسپانیا اگرخاری درپای كسی رود من مؤذبم واین برخاسته از اخلاق فضیلت است.
اين مکتب می‌گویدفقط وفقط حال درونی مطلوبی که برای انسان پدید می‌آید،باید محل توجه قرار بگیرد.افعال ظاهری که ما با چشم وگوش ودست وپا انجام می‌دهیم اگرخوبی وبدی‌ای به آنها توجه پیدا می‌کند به خاطرتأثیری است که آنها درایجاد حال درونی‌ای به نام فضیلت دارند، نه چیز دیگری.» اين منظر،نشان ازخودسالاري داردوالتزام دروني،نه ديگرسالاري والتزامي بيروني.چراكه به فاعل نگاه مي كندواينكه چه كسي بايدباشم،درون مهم مي شود نه بيرون ونه چيزديگري.مثلا حجاب براي فردآرامش دروني مي آورد.براي اينكه فردپالوده تروخالص ترشودومراتبش بالاتررودبعضي كارها،برايش قبح پيدامي كنندوزشت مي شود.درامرحجاب ،فردبراي اينكه پاكترشود،ازنشان دادن بدن وظاهرخودبه ديگران،پرهيزمي نمايدوهرچه رشداخلاقي مي كندمی‌بیندكه كارهایی كه قبلا انجامش قبح نداشت،بعدكه پالوده‌ترشد،قبح پیدامی‌كنند.گويي تاپيش ازاين كودكي بودكه اگركاري مي كرد،كسي براوخرده اي نمي گرفت ولي اكنون باافزايش سن ،بزرگ شدن ومرتبت بالايي كه يافته است،همان
كاراگرازاوصادرگردد،موردسرزنش قرارمي گيرد.
دسته بندي اين مكاتب را برحسب ارجاعي كه مي‌دهند، درجدول زيرآمده است:

ارجاع به نفس فعل ارجاع به آثار فعل ارجاع به فاعل فعل ارجاع به بيرون اخلاق وظيفه گرايي *
اخلاق نتيجه گرايي *
اخلاق حق محور *
اخلاق فضيلت گرايي *

بنابراين اگر فعلي به ارزش ذاتي و نفس خود آن عمل ارجاع داده شود، يعني انجامش براي خاطر خود فعل باشد ارجاع به اخلاق وظيفه‌گرايي دارد و فعلي كه باعث تحول دروني فرد مي‌شود و به فاعلش برمي‌گردد مبتني بر اخلاق فضيلت‌گرايي است و اين دو را نبايد خلط كرد.
در مسئله‌ي حجاب ما بيشتر شاهد ارجاع آن به اقتداري بيروني هستيم، يعني فرد حجاب خود را به دليل محيط و فشار خانواده و…رعايت مي‌كند و چون كه در بخش بينشي و معرفتي حجاب، ناموفق عمل شده، فرد كمتر رعايت حجاب خود را با دلايل عقلاني و رويكرد انتخاب عقلاني توضيح مي‌دهد و اساسا توانايي اين كار را ندارد. پس رعايت پوشش به خاطرسود، نتيجه، وظيفه و تحول دروني كه بيشتر وجه عقلاني مي‌يابند،گوهري ناياب مي نمايد. در پرسشي كه از دانش آموزان دخترسال سوم تجربي يكي از مدارس در مورد حجاب داشتم، با اينكه همه و به اتفاق، معتقد بودند كه حجاب را به خاطرخود حجاب، رعايت مي‌كنند اما بعد از مدتي معلوم شد كه اساسا از آوردن دليل در اين رابطه، عاجزند و بيشتر اين الزامات خانواده و مدرسه و محيط است كه نقش اصلي را دارد. اندك افرادي پيدا مي‌شوندكه رويكردي فضيلت‌گرايانه براي رعايت پوشش خود برگزيده باشند.

محاسبه سود و زيان و فايده (پيشاعرف‌نگر) در نظر گرفتن جامعه، پدر و مادر و… (عرف‌نگر) در نظر داشتن نفس عمل، ارزش ذاتي (پساعرف نگر) فاعل فعل
اخلاق وظيفه‌گرايي *
اخلاق نتيجه‌گرايي *
اخلاق حق‌محور *
اخلاق فضيلت‌گرايي *

رعايت امر حجاب مبني بر هر كدام از اين مكاتب ، خود توفيقي بزرگ است اما سخن اين است كه بايد به سمت رعايتي مبتني بر التزامي دروني و «خودسالاري» حركت كرد و چه بهتر اگر رشد اخلاقي فرد به سمت رعايت و انجام افعالي مبني بر نفس خود عمل(وظيفه‌گرايانه) و تاثيرگذار بر خود شخص (فضيلت‌محور) حركت كند.
همانطور كه مي‌دانيد هنجارها «معيارهاي تثبيت شده» اي هستند كه ريشه در چشم‌داشتهاي گروه به‌عنوان قدرتي بيروني دارند و ارزش‌ها، از «احساسات ريشه‌دار»ي حكايت مي‌كنند كه تا عمق جان و دل و عقل اعضا نفوذ كرده است، بايد اذعان كرد كه حجاب بسته به محيط و فرهنگ و شكل پذيرش مي‌تواند ارزش يا هنجارگردد. با اين تفاسير، اگر حجاب با جان و دل پذيرفته شود از هنجار آن جمع به ارزش گروه تبديل مي‌شود و مي‌تواند هم رديف با ديگر ارزش‌ها، پذيرفته شود. به نظرمي‌رسد براي آن عده از مسلمانان صدر اسلام كه حجاب را رعايت مي‌نمودند، اين عمل، ارزش بود چراكه با اخلاص تمام پذيرفته شده بود و متكي بر اخلاقي وظيفه‌گرايانه و فضيلت‌محور بود، اما به‌تدريج با نهادي شدن و رسميت يافتن و اجبار و اقتدار و كنترل بيروني، حجاب از باغ مصفاي ارزش‌ها به دشت هنجارها كوچ نمود.
و به تعبير دكتر محدثي اگر درك از حجاب برپايه خودسالاري باشد و نه دگرسالاري، و رعايتش ريشه در اقتدار بيروني نداشته باشد بلكه متكي بر اخلاقي دروني شده باشد و پذيرشش بلاواسطه باشد و نه به واسطه، و اگر گذشته را در پرتو حال تفسيركنيم و راه را بر نگرش‌هاي تازه نبنديم و حال را بر پايه گذشته بازسازي نكنيم، اينجاست كه ممكن است با چالشي به نام امر حجاب، دست به گريبان نباشيم.

پانوشت:
– تمامي مباحث مربوط به اخلاق،برگرفته از ديدگاههاي استادمصطفي ملكيان است

۱ دیدگاه»

  دانشجو wrote @

با عرض سلام وخسته نباشید خدمت استاد ارجمند

مطالب مفید وارزشمند بود ..من نیز براین عقیده هستم که باید رشدی اخلاقی وعقلانی داشت تا به توان حجاب را به عنوان یک ارزش پذیرفت .آن زمان در هر جای جهان ودر هر جامعه ای که باشیم فرقی ندارد ..از این ارزش به نفع احسن حفاظت وحمایت خواهد شد.

زنده وپاینده باشید.


بیان دیدگاه