سرآغاز: انجمن جامعهشناسی ایران سرانجام گزارشی از نشست نقد کتاب «شریعتی و آینده تفکر ما» منتشر کرده است. من بخش مربوط به صحبتهای خود ام را در نقد اینکتاب در اینجا منتشر میکنم. این گزارش دقیقتر از گزارش خبرگزاری کتاب ایران ایبنا است. متأسفانه در گزارش انجمن جامعهشناسی پاسخهای جناب آقای دکتر عبدالکریمی به انتقادات بنده درج نشده است. قلابهای حاوی سه نقظه به معنی این است که من متن را در موارد مربوطه خلاصه کردهام. من متن را ویرایش نکردهام و اغلاط و مشکلات متن مربوط به خود متن است. نشانی این مطلب برای ملاحظهی سخنان همهی سخنرانان این نشست را در زیر می گذارم.
http://www.isa.org.ir/session-report/6741
نقد و بررسی کتاب «شریعتی و آینده تفکر ما»
میزگرد دوم نشست «بررسی اندیشههای اجتماعی شریعتی» که به مناسبت سالگرد وفات وی برگزار شده بود، به نقد کتاب «شریعتی و آینده تفکر ما» تالیف دکتر بیژن عبدالکریمی اختصاص داشت. این میزگرد با حضور مولف کتاب، دکتر حسن محدثی، دکتر جواد میری، دکتر محمد محمدی، دکتر عباس منوچهری و دکتر محمد علی مرادی برگزار شد و مدیریت آنرا دکتر سیدجواد میری برعهده داشت. در بخش اول این نشست، نویسنده کتاب به معرفی اثر خود پرداخت […] در بخش دوم این نشست و پس از معرفی کتاب، دکتر حسن محدثی، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی، به بیان نظرات خود در خصوص کتاب پرداخت و گفت: من از موضع یک جامعهشناس با شما صحبت میکنم و قرار است کتاب دکتر عبدالکریمی را نقد کنم. به نظر میرسد در جامعه ما نوعی شریعتیشناسی شکل گرفته است و مدام محل نزاع و بحث است و البته این امر جای غبطه خوردن به متفکر جوانی دارد که در دهه چهارم عمر خود از دنیا رفت. سه موضع درباره شریعتی شناسی وجود دارد:
برخی معتقد هستند که شریعتی متعلق به گذشته است و اکنون به تاریخ سپرده شده است. در این بین بعضی او را منفی و بعضی دیگر مثبت می دانند اما در هر حال معتقدند زمان او سپری شده است.
عده ایی دیگر معتقدند که افکار شریعتی تا به امروز ادامه دارد و در وضع کنونی ما نیز دخیل است.
بعضی هم نظیر دکتر عبدالکریمی معتقدند که شریعتی متفکر فردا است و ما باید برای ساختن فردا و پیدا کردن راه آینده به او ارجاع داشته باشیم. متاسفانه عمده کسانی که به شریعتی تعلق فکری دارند روشهایی را در پیش گرفته اند و عموما عقایدی قالبی را در مورد شریعتی مطرح میکنند. مثلا منتقدان شریعتی را متهم به این موضوع میکنند که آثار شریعتی را نخوانده اند و این اتهام را مدام تکرار میکنند. یکی دیگر از شیوه های مورد استفاده طرفداران شریعتی این است که شریعتی را طوری تعریف میکنند که گویا جای مشخصی ندارد روی مرزهاست. آنها شریعتی را ورای مرزها و برچسب ها میدانند. آقای عبدالکریمی هم شریعتی را گشوده به روی همه مرزها میدانند.
این عقاید قالبی و پیش فرضها، تلاشهایی مزبوحانه برای گریز از نقد است. مگر میشود یک متفکر به روی همه سنتهای فکری و نظامها گشوده باشد؟ مگر میشود متفکری مبانی فکری نداشته باشد. هر متفکری که مبانی فکری داشته باشد میتواند پارادایمیک بیندیشد. هر نوع تفکر ما نوعی زندان برای ما میسازد که آن نظام فکری به ما اجازه نمیدهد که به هر چیزی بیندیشیم و فکر کنیم. این افراد شریعتی را دور از دسترس هرگونه نقد قرار میدهند. محدثی با اشاره به این نکته که نباید این موضوع را نادیده گرفت که تلاش دکتر عبدالکریمی تلاشی قابل تقدیر است، خاطر نشان ساخت: بیش از سی و چند سال از وفات شریعتی گذشته است و ما هنوز او را طوری توصیف میکنیم که مثل ندارد و نسبت به همه افقها باز است. اما به نظر من اسطوره سازی کافی است. اگر ما در آثار یک متفکر، اندیشه ارزشمندی می بینیم، در صورتی که میتواند راهی به روی ما بگشاید، میتوانیم آنرا اخذ کنیم. به نظر من این نقد به نویسنده کتاب وارد است و ما باید از وضع فراتر برویم و آنرا عملا به کار بگیریم.
این کتاب مملو از توازیهای تبیین ناشده است. «همان طور که هایدگر … و هوسرل … گفت». قرار گرفتن شریعتی در توازی با متفکران غربی راه خوبی برای معرفی فکری یک متفکر نیست. راه امروزی کردن یک متفکر این نیست که در مورد او ادعاهای کلان مطرح کنیم. خواننده انتظار دارد که نویسنده شباهتهای فکری هایدگر و شریعتی را تبیین کند تا بداند که توازی های فکری او با هایدگر و نیچه چه بوده است. موضوع دیگر این است که در کتاب جهت گیری مشخصی دارد که دائما بگوید شریعتی چه نبوده است و مدام سلبی سخن گفتن، خواننده را آزار میدهد. نقد دیگر این است که رویکرد شریعتی به نظر من پدیدار شناسانه است و رویکرد سنت گرایان ایدئولوژیک. اما در کتاب تعریف دقیقی از مفاهیم ایدئولوژیک، تئولوژیک و پدیدارشناسی ارائه نمیشود. گویا افرادی که ایدئولوژیک و تئولوژیک می اندیشند به نوعی جزم اندیشی گرفتارند و تفکر شریعتی پدیدار شناسانه است. در واقع این کتاب اصطلاحات فنی را در معنای غیر تخصصی خود استفاده میکند. در حالی که تفکر پدیدارشناسانه ویژگیهای مشخصی دارد.
محدثی در بخش پایانی سخنان خود افزود: بنده معتقدم ما در مواجه با یک متفکر، باید سنت فکری او را مشخص کنیم. بعد میتوانیم او را وارد مقایسه باسایر متفکران کنیم و این امر مانع میشود که در دام خطا گرفتار شویم. به نظر من شریعتی در درون الهیات انتقادی می اندیشد و به لحاظ دینی خودمدار است و تمام پایه های فکری او تئولوژیک است و از آنجا که الهیات انتقادی با اندیشه های هگل و مارکس قرابت دارد و بنابراین شریعتی بین سنت انبیای بنی اسرائیل و سنت چپ نوعی قرابت و نزدیکی را میبیند و به همین دلیل قرائتی انتقادی از اسلام را مطرح میکند. به عبارت دیگر سنت شریعتی الهیات انتقادی است و یکی از جاهایی که میتوانیم به شریعتی برگردیم و اندیشههای او را با دید انتقادی از آن خود کنیم، بحث «الهیات و اسلام انتقادی» است. […]
در پایان این نشست، نویسنده کتاب به مطالب مطرح شده، ابهامات و انتقادات پاسخ داد. لازم به ذکر است این نشست روز چهارشنبه مورخ 28 خرداد ماه 1393 در سالن کنفرانس انجمن جامعه شناسی ایران برگزار شد.
بیان دیدگاه