زیر سقف آسمان

زیر سقف آسمان مقام یک جست وجوگر است.

بایگانیِ اقتصاد دین، کالای دینی، تولید دینی، بازار دینی

نظریه‌ای جامعه‌شناختی درباره‌ی اقتصاد دین (2)

سرآغاز: قسمت دوم مقاله را تقدیم می‌کنم. به‌زودی نوشته‌ای را درباره‌ی دکتر علی شریعتی که به‌تازه‌گی برای انتشار در یکی از روزنامه‌های کشور که قرار است ویژه‌نامه‌ای برای شریعتی منتشر کند، منتشر خواهم کرد. البته اول باید صبر کنیم تا این ویژه‌نامه منتشر شود. در هر صورت من بعد از مدتی این‌جا منتشرش خواهم کرد. در ضمن سال گذشته نیز مطلبی درباره‌ی شریعتی تحت عنوان رسالت امروز ما: پژواک صدای بی‌صدایان در زیر سقف آسمان منتشر کردم که می‌توانید در فهرست مطالب (همه‌ی نوشته‌ها) بیابید و ملاحظه نمایید. مطلب دیگری نیز به‌زودی در همین‌جا منتشر خواهم کرد تحت عنوان «صنعت بدن و صنعت روح» در زیر سقف آسمان به آسمان می‌نگریم به امید سبز شدن تمام آسملن ایران! 

نظریه‌ای جامعه‌شناختی درباره ی اقتصاد دین (2)

3-1. گزاره­های پایه برای بنیان­گذاری نظریه­ی اقتصاد دین

هر نظریه­ی قیاسی از گزاره­هایی که به­طور منطقی به­هم­وابسته­اند شکل می­گیرد. نخست عام­ترین و کلی­ترین گزاره­ها قرار می­گیرند و سپس گزاره­هایی که به موضوعات خاص­تری می­پردازند، مطرح می­شوند. غیر از اصول اولیه و پیش­فرض­ها (آگزیوم­ها) که امکان آزمون تجربی آن­ها وجود ندارد و فقط می­توان به­نحوی استدلالی و در حد کلیات در باب آن­ها سخن گفت و به­موجه­سازی و تنقیح آن­ها پرداخت، گزاره­های دیگر (تئورِم­ها) که مبتنی بر اصول کلی اولیه و منتج از آن­ها هستند، قابل آزمون تجربی و بررسی تاریخی­اند. تئورم­ها را هم می­توان به­منزله­ی فرضیه در نظر گرفت و آن را صحت­آزمایی (verification) کرد و هم می­توان هم­چون یک قضیه­ی صحت­آزمایی شده در نظر گرفت و از آن­ها فرضیه­های جدید استنباط کرد. روشن است که کلیه­ی تئورم­ها به روی عملیات صحت­آزمایی دائمی گشوده­اند. من در این جا فقط به برخی از قضایای شکل­دهنده­ی نظریه­ی اقتصاد دین می­پردازم. اگر چه بسط آن نیز به­سادگی میسر است اما قصدم در این­جا بیش­تر طرح بحث است و اگر مجالی بود در آینده آن را بسط خواهم داد.

الف. قضایای مربوط به اقتصاد دین­دارانه­ی دین   

قضیه­ی 1: منطق عمل و رفتار انسان دین­دار برآمده از منطقی دینی است که لزوما منطبق بر عقلانیت ابزاری (سنجش نسبت هدف-وسیله) و فایده­گرایانه (الگوی انسان اقتصادی) نیست.

     برای درک دقیق کنش دین­دارانه می­بایست میان سود و ارزش تمایز قائل شد؛ برخلاف دیدگاه اقتصادگرایانه که ارزش را شکلی از اشکال سود تعریف می­کند و معنای سود را گسترش می­دهد و سبب سنجش­ناپذیری مفهوم سود و خلط دو نوع منطق متفاوت عمل می­شود. ««ارزش» (valeur) – در برابر «سود» و «زور» که انگیزه­های مادی و پست خودگرایانه و مصلحت پرستانه­اند –عبارت است از هر صفت، جهت، پدیده یا عمل یا حرکتی که در آدمی احساس حرمت و قداست و اصالت و ایمان به فضیلت و زیبایی و خیر را نسبت به خود برمی­انگیزد. در رابطۀ «انسان-سود» جهت از سود به سوی انسان است و بر عکس در «انسان-ارزش» انسان برای ارزش است» (شریعتی بی­تا، م.آ/5: 202).

      بنابراین، ارزش امری کیفی و معنایی و غیرمادی است و منطق محاسبه­ی آن با منطق محاسبه­ی سود متفاوت است. آن­جا که پای منطق ارزش­محور به­میان می­آید، دیگر نمی­توان رفتار انسان را با منطق سودمحور درک کرد: «ارزش، مفاهیم یا مصداق­های خاصی است که با سود مغایر –و گاهی متضاد- است. مفهومی که «ارزش» در ذهنمان دارد و به معنای اقتصادی، یا قیمت و بهاء است فراموش کنیم، که ارزش عبارت از رابطه خاصی است که انسان با شیء، فرد و یا یک رفتار خاص دارد، که در آن سود و نفع نیست، بلکه بصورت زیان، و نفی سود و نفع مطرح است. معذالک نفس ارزش، انسان را وادار میکند که وقتی در برابر دو پدیده یا دو رفتار قرار میگیرد که یکی براساس بینش سودپرستی و نفع طلبی قابل توجیه است و دیگری براساس بینش ارزش­ پرستی و ارزش طلبی، آدمی ارزش را اختیار و سود و نفع خویش را طرد میکند. هرجا که برای فردی، سودی بود، و او بخاطر چیزی از سر سود گذشت و نگرفت و به­دست خویش طردش کرد، معلوم میشود که در برابر ارزشی قرار گرفته است. «زنده بودن» و «زندگی کردن» برای انسان یک سود است، اما وقتی که جان خویش را –که محک سنجشی است برای همه منافع و عالی­ترین نفع- میدهد، معلوم میشود که در برابر ارزشی مافوق منافع و سود و مافوق «زنده بودن» و «ماندن» و «بودن» قرار گرفته است و ارزش را انتخاب کرده است –چنین کسی شهید است- و در مرحله بسیار فروتر، و در فروترین مرحله، جایی است که در کافه­ای مثلا پول دوستانتان را می­پردازید، یا در گذرگاهی به رهگذرانی چند کمک میکنید، بی آنکه به نفعی بیندیشید یا امید جبرانی داشته باشید». (شریعتی م.آ/16 به نقل از شریعتی 1371: 36)

     مطابق منطق نهفته در زیست دینی، هر جا که انسان مؤمن در دوراهی انتخاب میان سود/ ارزش قرار بگیرد، قاعده این است که سود را در مقابل ارزش فدا کند. ازاین­رو، استعلا (فراروی از امر متناهی به سمت نامتناهی و امر متعال) از طریق نوعی فدیه و قربانی تحقق می­یابد: قربانی کردن سود در پای ارزش. از این­رو، ارزش را «نوعی «رابطۀ قدسی» میتوان نامید که با «حرمت و پرستش» عجین است تا آنجا که در این رابطه انسان حتی وجود و حیات خویش را برای وقف کردن و یا فدا کردن، موجه احساس میکند». (شریعتی 1369، م.آ/24: 49)

     دیگر آن­که ارزش­ها امری بیناسوبژکتیو­اند نه عینی و نهفته در ذات شیئ: ««ارزش­ها» در طبیعت وجود ندارند، در ماده، عینیت خارجی ندارند. بنابراین، رآلیسم نمیتواند به «ارزش» اعتراف کند، زیرا اگر انسان نباشد، ارزش­ها نیز نیستند، از اینجا به این نتیجۀ قطعی میرسیم که «پس، ارزش­ها از درون انسان سر می­زنند، بنابراین، مقولاتی ایده­آلیستی هستند و یا درون­ذاتی (سوبژکتیو)» و اینجا است که رآلیست­ها ناچار باید به انکار آن بپردازند». (همان: 50)

     بنابراین، انسان دین­دار را نمی­توان به استعاره­ی «حیوان اقتصادی» تقلیل داد: «آنچه انسان را به عنوان یک «موجود غیرمادی»، از همۀ موجودات دیگر طبیعت «استقلال توأم با برتری جوهری» می­بخشد، «ارزش پرستی بی­غرضانۀ» او است». (همان: 49)

     عمل کردن بر اساس منطق ارزش­محور، حاوی نوع خاصی از عقلانیت است که ماکس وبر آن را عقلانیت جوهری (substantial rationality) نامید. تفکیک میان ارزش و سود متناظر است با تمایزی که ماکس وبر میان دو نوع کنش عقلانی قائل می­شود:  کنش عقلانی معطوف به هدف که مبتنی بر عقلانیت ابزاری (سنجش هدف-وسیله) است و کنش عقلانی معطوف به ارزش که مبتنی بر عقلانیت جوهری است.

     دین­داران از نظر حد فداکردن سود و وفاداری به منطق ارزش­محور در مراتب یک­سانی قرا ندارند. ازاین­رو، آنان را می­توان در سطوح مختلف وفاداری به منطق ارزش­محور دسته­بندی کرد. معیارهای دسته­بندی دین­داران از نظر وفاداری به منطق ارزش­محور عبارت­اند از: 1) نوع قربانی یا فدیه (یدکی/اصلی، عرضی/ذاتی، خویشتن/دیگری، جزئی/کلی، خطر حیاتی/فقدان خطر حیاتی[1])، 2) نوع چشم­داشت از قربانی­کردن (عرضی/ذاتی؛ که چشم­داشت عرضی نیز به جفتی­های زیر تقسیم می­شود: آنی/آتی، مادی/فرامادی، این­دنیایی/آن­دنیایی،) 3) نوع ارزش­محوری: دگرسالارانه یا خودسالارانه. بنابراین، برای درک دقیق منطق انتخاب­های انسان دین­دار باید نوعی سنخ­شناسی مبتنی بر جدولی متشکل از سه معیار فوق پدید آورد که بیرون از حوصله­ی این مقاله است. این نکته را هم باید تذکر بدهم که لزوما در عمل، همه­ی دین­داران سودشان را فدای ارزش نمی­کنند. از این­رو، لازم است هر یک از دوراهی­ها جداگانه با توجه به دووجهی سود/ ارزش مورد بررسی قرار گیرد و از این طریق مشخص شود که فرد بر اساس منطق ارزش­محور انتخاب کرده است یا بر اساس منطق سودمحور. نکته­ی کلیدی در این­جا این است که چنان­چه مشاهده نماییم بخشی از دین­داران بر حسب منطق سودمحور عمل می­کنند، نباید از آن نتیجه بگیریم که همه­ی دین­داران چنین­اند و منطق عمل دینی با منطق عمل غیردینی یا مثلا منطق عمل اقتصادی یکی است! این خطای بزرگی است که جامعه­شناسان اقتصادگرای دین نظیر رادنی استارک، روجر فینک، و دیگران مرتکب شده­اند. آری دین­داریِ بخشی از دین­داران، مبادله­ای است اما این کشف تازه­ای نیست[2]. به­عنوان مثال، پدیده­ی نذر دست­کم در دین­داری عامیانه رابطه­ای مبادله­ای با خدا است. اما این نوع رفتار تنها بخشی از واقعیت زندگی دینی است.

قضیه­ی 2. انسان دین­دار در انتخاب میان گزینه­های پیش­رو، بر حسب معیارهای ویژه­اش معیارهایی که برگرفته از منطق موجود در دین­داری­اش است- و در صورت فقدان قیود و موانع پرهزینه نوعی محاسبه­گری انجام می­دهد و بهترین گزینه را با توجه به نیازهای دینی­اش برمی­گزیند.

     انتخاب­گری از مهم­ترین خصلت­­های  انسانیی است که در نگاه دینی بدان تأکید شده است. انسان دین­­دار نیز آگاه است که نوع انتخاب وی داوری خداوند را درباره­ی وی رقم می­زند. از این­رو، می­کوشد متناسب­ترین و بهترین گزینه را در میان گزینه­های موجود برگزیند. اما به­طور کلی، هر چه گزینه­های متناسب­تر با منطق ارزش­محور پرهزینه­تر باشد، احتمال انتخاب آن­ها کم­تر می­شود. مراد ما از هزینه غیر از زیان است: هزینه را به معنایی ایجابی به­کار می­بریم؛ یعنی آن­چه اکنون هست باید فدا شود. اما ما زیان را هم به­معنای سلبی و هم به­معنای ایجابی به­کار می­بریم: هم آن­چه هست باید فدا شود و هم آن­چه نیست اما می­تواند به­دست آید نیز باید فدا شود.

قضیه­ی 3: نیازهای دینی هر فرد با نوع دین­داری­اش پیوندی اساسی دارد و این نیازها (طلب­ها) براساس نوع دین­داری شکل می­گیرد و معنا می­یابد.

هدف انسان دین­دار در پی­گیری علائق و مقاصد دینی­اش پاسخ مطلوب دادن به نیازهای دینی­اش است و نه لزوما بیشینه کردن پاداش­هایی که نصیبش می­شود. یکی از عوامل مهم تعیین­کننده­ی پاداش­های مطلوب انسان­ دین­دار نیز نوع دین­داری او است. انواعی از دین­داری وجود دارد که سبب تمایز جدی میان دین­داران می­شود. بنابراین، مطالعه و شناسایی انواع دین­داری و ارائه­ی سنخ­شناسی آن در شناخت و فهم منطق انتخاب­های انسان دین­دار اهمیتی اساسی دارد. 

قضیه­ی 4: نیازهای دینی افراد از طریق ایجاد تغییر در دین­داری­شان تغییر می­کند. بنابراین، تولیدکننده و عرضه­کننده­ی کالاها و خدمات دینی به­میزانی که بتواند دین­داری فرد را متحول کند، می­تواند کالاهای جدیدی متناسب با نیازهای جدید به بازار دینی عرضه کند.

     نوع دین­داری قابلیت تغییر دارد. تغییر در نوع دین­داری می­تواند: ناشی از شرایط اجتماعی و گروهی که فرد با آن پیوند یافته است باشد، ناشی از تغییر در تفکر فرد دین­دار باشد، ناشی از تحولی درونی و وجودی باشد، یا ناشی از ترکیبی از این عوامل باشد.

قضیه­ی 5. ارزش­مندی فرآورده­های دینی (کالاها و خدمات دینی) به شدت و فوریت، نوع، و میزان اهمیت نیازهای دینی و غیردینی دین­داران (در سلسله­مراتب نیازهای وی) وابسته است نه این دنیایی یا آن­دنیایی بودن پاداش­های حاصله از آن.

    میزان ارزش­مندی کالای دینی برای فرد ذاتی خود این فرآورده نیست بلکه وابسته به نوع دین­داری فرد است. برای حاجی­ای که شریعت­مدارانه دین­دار است، آموزش­های شرعی روحانی کاروان بسیار ارزش­مند است اما برای حاجی­ای که نگاه عرفانی و وجودی در دین­داری غلبه دارد، این­گونه آموزش­ها و خدمات دینی واجد چنین ارزشی نیست و گاه حتا ممکن است برای وی ضدارزش به­حساب آید.   

قضیه­ی 6. دین­داری افراد را می­توان از نظر نوع نیاز دینی سطح­بندی کرد.                         

در واقع، مراتبی از رشد ایمانی وجود دارد که هر فرد ممکن است در طول زنده­گی خود حدی از این مراحل رشد را طی کند. سطح و مرحله­ی ایمانی خاص­تر از نوع­دین­داری است. در هر نوع دین­داری سطوح ایمانی افراد متفاوت است. مثلا در نوع دین­داری شریعت­مدارانه لزوما همه­ی دین­داران از نظر ایمانی در یک سطح قرار ندارند. پیش از این گفتیم که چشم­داشت دین­داران مختلف از آن­چه فدا می­کنند، یک­سان نیست. نوع چشم­داشت دین­دار معیار بسیار مناسبی برای تعیین نوع نیاز وی است. معیار دیگر شدت طلب دینی است. طلب غیر از نیاز است. نیاز محتاج پاسخ است اما طلب درجه­ی ضرورت پاسخ­یابی نیاز فرد دین­دار را منعکس می­سازد. تغییر نوع نیاز دینی نشانه­ی نوگروی عمودی است (اعم از صعودی و یا نزولی) اما کم و زیاد شدن شدت طلب بستگی به لحظه­های دینی فرد دارد (مثلا وقتی که فرد دین­دار در فضا-زمان مقدس مثل موسم حج قرار می­گیرد، شدت طلب به دلیل تمرکز بر موضوع دینی بیش­تر می­شود).    

قضیه­ی 7. ارضا یا عدم ارضای فرد در مصرف کالاها و خدمات دینی، بستگی به سطح دین­داری فرد دارد. به میزانی که سطح دین­داری فرد پایین­تر باشد، امکان ارائه­ی فرآورده­های دینی متناسب برای ارضای نیاز دینی آسان­تر خواهد بود و به میزانی که فرد در سطوح عالی­تر رشد ایمانی باشد و سطح نیاز وی ارتقا ­یابد، امکان ارائه­ی فرآورده­ی دینی متناسب برای ارضای نیاز دینی فرد دشوارتر خواهد بود.

     به­میزانی که فرد از نظر ایمانی رشد می­یابد و از سطح اکثریت مردم دین­دار فراتر می­رود، دیگر با ارائه­ی پاسخ­های موجود و رایج همگانی ارضا نمی­شود. برای چنین مصرف­کنندگانی باید تولیدات دینی ویژه­ای پدید آورده شود و انجام­دادن چنین کاری نیازمند برخورداری از تخصص و تجارب و ممارست دینی ویژه­ در کنار آموزش­ها و معارف غیردینی دیگر است.       

قضیه­ی 8. در حوزه­ی دینی افراد مواضع و موقعیت گوناگونی دارند. ازاین­رو، باید میان تولیدکننده، مخاطب، مصرف­کننده، خریدار، و حامی فرق گذاشت.

     کسانی که در حوزه­ی دینی فعالیت می­کنند و حضور دارند، از جای­گاه یک­سانی برخوردار نیستند. حامی کسی است که حاضر است برای تولید دینی هزینه کند. تولیدکننده کسی است که از مهارت و تخصص لازم برای تولیدکردن برخوردار است. مخاطب مجموعه­ی کسانی را دربرمی­گیرد که می­توانند مصرف­کننده­ی احتمالی فرآورده­ی دینی باشند. مخاطب­شناسی و دسته­بندی آن­ها در این­جا اهمیت زیادی دارد. مصرف­کننده کسی است که در صورت دست­رس­پذیر بودن فرآورده­ی دینی از آن بهره می­برد. و بالاخره، خریداران آن دسته­ی خاصی از مصرف­کنندگان را شامل می­شود که که حاضر­اند برای دست­رسی به فرآورده­های دینی هزینه کنند. 

قضیه­ی 9. چنان­چه کالاها و خدمات دینی متناسب و در حد نیازهای دینی فرد نباشد، رضایت دینی (religious satisfaction) فرد و نیز رضایت زند­گی وی کاهش می­یابد.

     رضایت دینی یکی از عوامل سازنده­ی رضایت زندگی فرد دین­دار است. چنان­چه فرد دین­دار به فرآورده­های مورد انتظار برای پاسخ­گویی به نیازهایش دست­رسی نداشته باشد، نارضایتی دینی وی افزایش می­یابد و در اثر آن نارضایی از زندگی نیز افزایش می­یابد. به­عنوان مثال، وقتی روحانی یک کاروان حج نتواند به­قدر کفایت  انتظارات دینی اعضای کاروان را پاسخ گوید، نارضایتی دینی اعضای کاروان افزایش می­یابد. 

قضیه­ی 10. هر قدر که بازار دینی از کالاها و خدمات دینی متنوع­تری برخوردار باشد و مصرف­کننده از امکان مقایسه و انتخاب بیش­تری برخوردار باشند، جذب و حفظ مصرف­کنندگان دینی بیش­تر توسط تولیدکننده و عرضه­کننده­ی کالاها و خدمات دینی به تلاش و سرمایه­گذاری بیش­تر نیاز دارد.

     وقتی فرآورده­های دینی متنوعی در بازار دین­دارانه وجود داشته باشد، تنوع انتخاب­ها بیش­تر خواهد شد. از این­رو، تضمینی وجود ندارد که تولیدات هر تولیدکننده­ی دینی با اقبال مواجه شود. به­همین دلیل برای موفقیت در چنین بازاری تولیدکننده­ی دینی باید بیش­تر هزینه کند و کوشش بیش­تری برای افزایش اقبال به تولیدات خود به­عمل آورد.

قضیه­ی 11. به میزانی که امکان مشارکت افراد دین­دار در تولید، عرضه، و مصرف کالاها و خدمات دینی -به­ویژه به­صورت گروهی- بیش­تر باشد، تمایل آنان برای تولید، عرضه، و مصرف کالاها و خدمات دینی بیش­تر می­شود.

     در عرصه­ی دینی نیز هم­چون هر عرصه­ی انسانی دیگر، مشارکت، تعلق­خاطر می­آو­رد و انگیزه­های فرد را برای فعالیت قوی­تر می­سازد. هر چه فرد مشارکت بیش­تری در عرصه­ی دینی داشته باشد، فرآیند جامعه­پذیری دینی و درونی کردن ارزش­های دینی با قوت بیش­تری تحقق می­یابد.

 ب. قضایای مربوط به پیوند بین اقتصاد دین­دارانه­ی دین و اقتصاد غیردین­دارانه­ی دین

 قضیه­ی 12. کالاها و خدمات دینی به دو صورت بی­واسطه و بلافصل و باواسطه یا غیرمستقیم در نیازهای غیردینی مدخلیت دارند. هر چه مدخلیت تولیدات و خدمات دینی در نیازهای غیردینی بلافصل و مستقیم­تر باشد، تقاضاهای بیش­تری خواهند داشت و عدم عرضه ی آن ها نارضایتی بیش تری پدید می آورد.

تولیدکننده و عرضه­کننده­ی کالاها و خدمات دینی­ای که محصولات عرضه­شده­اش مدخلیت مستقیم­تری در نیازهای غیردینی افراد داشته باشد، از جاذبه و اقبال بیش­تری برخوردار خواهد شد.

قضیه­ی 13. کالاها و خدمات غیردینی به دو صورت مستقیم و غیرمستقیم در چه­گونه­گی برآورده­شدن نیازهای دینی مدخلیت دارند. کالاها و خدماتی که بیش­تر زنده­گی دینی و برآورده­شدن نیازهای دینی را تسهیل می­کنند، از نظر دین­داران مطلوب­تر و ارزش­مندتر تلقی می­شوند.

     تأثیری که بود و نبود کالاها و خدمات غیردینی بر زندگی دینی می­گذارند یک­سان نیست. مثلا برای یک حاجی دست­رسی آسان­تر به مکان­های مقدس نظیر مسجدالحرام بسیار ارزش­مند است. از این­رو، برای وی یک مسکن با کیفیت عالی اما دور از حرم ارزش بسیار کم­تری دارد تا مسکنی با کیفیت معمولی اما نزدیک به حرم. پاره­ای از کالاها و خدمات وجودشان بسیار خشنودکننده است و عدم وجودشان ناراضی­کننده. پاره­ای از کالاها و خدمات فقدان­شان ناراضی کننده است اما وجودشان چندان رضایت­آفرین نیست. پارهای از کالاها و خدمات نه وجودشان ناراضی کننده است و نه فقدان­شان ناراضی­کننده.  در این­باره، در ادامه با تفصیل بیش­تر سخن گفته خواهد شد.

 قضیه­ی 14: برآورده­نشدن نیازهای غیردینی در دراز مدت کم­وبیش انگیزه­ی تلاش برای پاسخ­گویی به نیازهای دینی را به دو صورت تحت­الشعاع قرار می­دهد:

1-14- در برخی افراد تمایل برای کوشش در جهت پاسخ­گویی به نیازهای دینی را تضعیف می­کند که در حالت افراطی منجر به خاموشی و حذف تدریجی نیاز دینی می­شود.

     آن دسته از کالاها و خدماتی که برای بقا و تداوم شرایط عادی زندگی (متناسب با هر عصر) ضروری­اند (خوراک، پوشاک، امنیت، مسکن، درمان، شغل و کار، تشکیل خانواده)، در صورت فقدان طولانی مدت ممکن است برخی از دین­داران را با سرخوردگی و احساس حرمان شدید مواجه سازد و رفته­رفته منطق عمل و زندگی دین را فرد تضعیف کند. در این حالت می­توان گفت که نوگروی نزولی یا سلبی روی­می­دهد.[3]درگیری شدید در نیازهای غیردینی سبب فرعی­شدن و کنارنهاده شدن نیازهای دینی در برخی از افراد می­شود. 

2-14- ­در برخی دیگر از افراد پاسخ­گویی به نیازهای دینی به­صورت جبران (compensation) نمادین نیازهای غیردینی درمی­آید.

     گاهی فقدان برخی از کالاها و خدمات ضروری زندگی ممکن است سبب شود که کنش­های دینی فرد رنگ جبران این کم­بودها را به خود بگیرد و به تسکین­دهنده­ی حرمان و شکست­های دنیوی فرد بدل شود. جامعه­شناسان دین به تفصیل درباره­ی این نوع کارکرد روانی دین سخن گفته­اند.

قضیه­ی 15. برآورده­نشدن نیازهای غیردینی در کوتاه مدت ممکن است فقط اشتیاق برخی از دین­داران را برای پاسخ­گویی به نیازهای دینی موقتا تضعیف کند، اما به­طور کلی رضایت زندگی (life satisfaction) آنان را کاهش می­دهد.

     در دوره­ها و مقاطع کوتاه­تر زندگی وقتی برخی از نیازهای غیردینی فرد پاسخ گفته نشود، ممکن اسن سبب نوعی اهمال و تضعیف موقت انگیزه در فرد برای پاسخ­گویی به نیازهای دینی­اش به­وجود آورد. چنین وضعی رضایت زندگی فرد را در ان مقطع پایین می­آورد.

قضیه­ی 16. به­میزانی که مصرف کالاها و خدمات دینی برای دین­داران از نظر اقتصادی، اجتماعی، و سیاسی پرهزینه­تر باشد، احتمال تضعیف انگیزه­ی پاسخ­گویی به نیازهای دینی در آنان بیش­تر می­شود.

     به­طور کلی، درصد کم­تری از دین­داران حاضر ­اند برای مصرف کالاها و خدمات دینی هزینه­ی زیادی بکنند. هر چه هزینه­ی مصرف بالاتر باشد، تمایل به مصرف آن فرآورده­ی دینی در مجموع افراد کم­تر می­شود. مثلا اگر رفتن پای منبر کسی موکول به تحمل سؤال و جواب پاسبان سر کوچه بشود، مطابق قاعده تعداد کم­تری از دین­داران مخاطب چنین منبری خواهند شد.

قضیه­ی 17. آن­جا که عدم رفع نیازهای غیردینی خود پاداش و پاسخی دینی تلقی می­شود یا معنایی دینی می­یابد، استحاله­ی دینی نیاز غیردینی رخ می­دهد و منطق رفتار و کنش مطابق با زیست دینی می­شود.

     وقتی که پاسخ­نیافتن نیازهای غیردینی معنایی دینی می­یابد، مطابق منطق ارزش­محور، فرد سود خود را فدای ارزش معینی ساخته است. در چنین حالاتی تحمل فقدان کالاها و خدمات غیردینی، نه تنها برای فرد دردناک و غیرموجه نیست بلکه لذت­بخش و رضایت­آفرین است. وقتی آدمی به­خاطر بی­عدالتی اجتماعی گرسنگی می­کشد، برای وی تحمل این گرسنگی موجه و معنادار نیست اما وقتی که داوطلبانه حاضر می­شود غذای خود را به­ گرسنه­ای بدهد و خود گرسنه بخوابد، این گرسنگی معنادار، موجه، و ارزش­مند است. فرق است میان فقری که موجب فخر است و فقری که موجب ذلت و بردگی است.

قضیه­ی 18. آن­جا که تظاهر به مصرف کالا و خدماتی دینی یا ابراز واجدبودن نیازی دینی با نیت دست­یابی (مستقیم و آنی یا غیرمستقیم و آتی) به پاداش­های غیردینی رخ می­دهد، ریاکاری شکل می­گیرد.

     ریاکاری کنش یا حالتی است که فرد به­راستی نیازی دینی ندارد و از این­رو، بی­نیاز از هر گونه فرآورده­ی دینی است، اما تظاهر به نیازمندی دینی می­کند و خود را هم­چون یک مصرف­کننده­ی فرآورده­های دینی معرفی می­کند تا در آینده دور یا نزدیک بتواند پاداش  غیر دینی (کالاها و خدمات غیردینی که البته لزوما مادی نیست بلکه ممکن است کسب شأن و اعتبار اجتماعی باشد؛ هم­چون کسب برچسب دینی حاجی) به­دست آورد. به­عبارت­دیگر، منطق عمل­ فرد سودمحور است اما جامه­ی ارزش­محوری می­پوشد.       

اقتصاد حج: مثالی برای اقتصاد دین

تا این­جا گام­های نظری طولانی و نسبتا پیچیده­ای را طی کرده­ایم. اکنون می­توانیم از این­چارچوب نظری برای توصیف و تبیین کلیه­ی زیر بخش­های حوزه­ی دین بهره ببریم و حج یکی از این زیربخش­ها است. اقتصاد حج می­تواند یکی از موضوعات محوری حج­پژوهی باشد. مطابق این چارچوب نظری باید اقتصاد حج را به دو مقوله­ی زیر تقسیم کرد: اقتصاد غیردین­دارانه­ی حج که دربردارنده­ی کلیه­ی فعالیت­های غیردینی است که وابسته به حج است که در آن عاملان و سازمان­های گوناگونی درگیر­اند: از جمله بعثه، سازمان حج و زیارت، کاروان­های حج و غیره در سطح داخلی و حکومت­های اسلامی ذی­مدخل به­ویژه عربستان در سطح بین­المللی. تمام مولفه­های اقتصادی، اداری، خدماتی، و سیاسی در این مقوله درگیر­ و ذی­مدخل­اند و می­توانند موضوع مطالعه و تحقیق باشند.

     مقوله­ی دوم اقتصاد حج، اقتصاد دین­دارانه­ی حج است که معطوف است به کلیه­ی کنش­ها و تعاملات در زنجیره­ی تولید، عرضه، و مصرف فرآورده­های دینی مربوط به حج در دو سطح داخلی و بین­المللی. این مقوله از جزئی­ترین کالاها و خدمات دینی از قبیل توصیه، آموزش، راه­نمایی، و انتشار کتاب گرفته تا تدوین دستورالعمل برای موضوعات پیچیده­تری چون نحوه­ی مواجهه­ی دینی با دیگر مسلمانان و اقدامات دینی دیگر کشورهای اسلامی در سطح بین­المللی و موضوعات بسیار پیچیده­تری هم­چون تحقیق و برنامه­ریزی برای ایجاد تحول دینی در میان زائران ایرانی را شامل می­شود.   

مطالعه­ی سازمان­ها و عوامل فعال در حج

یکی از موضوعات محوری، بررسی عمل­کرد سازمان­های فعال در حج است. این­که این سازمان­ها از چه سلسله­مراتبی برخورداراند، چه­گونه اداره می­شوند، چه پیشینه­ای دارند، دستاوردهای­شان چیست، و از چه مشکلاتی رنج می­برند و نیز بسیاری دیگر از موضوعات می­تواند مورد مطالعه و ارزیابی قرار گیرد. به­علاوه، مقایسه عمل­کرد سازمان­های داخلی با سازمان­های فعال در کشورهای اسلامی در موضوع حج یکی دیگر از موضوعات مهم است. تأکید ما بر قوت این چارچوب مفهومی است و الا ذکر همه­ی موضوعات و محور پژوهشی سبب اطناب بحث می­شود.

زائر به­عنوان مصرف­کننده و مشتری

یکی از قوت­های مفهومی این چارچوب نظری امکان تلقی زائر به­عنوان مصرف­کننده و مشتری دو دسته کالاها و خدمات است: یکی کالاها و خدمات غیردینی و دیگری کالاها و خدمات دینی. زائران حج از لحظه­ی اطلاع­یابی از موقع ثبت نام تا زمان بازگشت از حج و حتا پس از حج نیز می­توانند مشتری سازمان­های دینی باشند. بنابراین، کلیه­ی سازمان­های ذی­مدخل می­توانند برای جلب رضایت مشتری و نیز برنامه­ریزی برای ایجاد تغییر در سلایق و ترجیحات دینی و غیردینی این مشتری فعالیت و سرمایه­گذاری نمایند. شناخت و دسته­بندی زائر-مشتری از نظر ویژگی های دینی و غیردینی برای هر گونه برنامه­ریزی بیش­ترین اهمیت را دارد. مشتریان از نظر انتظارات و سلایق و ترجیحات به­هیچ­وجه یک­سان نیستند. بنابراین، یک مرکز حج­پژوهی جامع باید بتواند گردآوری اطلاعات وسیع از زائران را در برنامه­ی سالانه­ی خود قرار دهد. این تحقیق نیز معطوف به برآوردن چنین هدفی است.

منابع و مآخذ

 اسکیدمور، ویلیام (1372) تفکر نظری در جامعه شناسی. ترجمه ی علی محمد مقدس و دیگران.

حکیمی، محمدرضا و دیگران (1373) الحیاه. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

شریعتی، علی (بی تا) نیایش. مجموعۀ آثار 8. تهران: حسینیه ارشاد.

شریعتی، علی (بی تا) ما و اقبال. مجموعۀ آثار 5. تهران: حسینیه ارشاد.

شریعتی، علی (1371) فرهنگ لغات دکتر علی شریعتی. تهران: قلم.

شریعتی، علی (1369) انسان. مجموعۀ آثار 24. تهران: انتشارات الهام.

 

Iannaccon, Laurence R. (1991) The Consequence of Religious Market Structure: Adam Smith and Economics of Religion. Rationality and Society, Vol. 3, No.2.April 1991, pp. 156-177.

 

Stark, Rodney & Fink, Roger (2000) Acts of Faith: Explaining the          Human Side of Religion.University of California Press.

  


9. الف. جفتی یدکی/اصلی ناظر به این است که آن­چه فدا می­شود چیزی فرعی است و یا هزینه­ی اضافه­ای را به فرد تحمیل می­کند؛ ب. جفتی عرضی/ذاتی ناظر به رابطه­ی فرد است با آن­چه فدا می­شود. رابطه­ی من با کیف و کفش و کلاهم رابطه­ای عرضی است اما رابطه­ام با انگشتری به­یادگار مانده از مادربزرگم رابطه­ای ذاتی است. پ. جفتی خویشتن/دیگری ناظر به این است که آن­چه فدا می­شود بخشی از وجود و زندگی من است یا بخشی از وجود و زندگی دیگری­ایکه­ به من تعلق ذاتی دارد (مثلا وقت یا خون یا کلیه­ یا انگشت دست یا همه­ی وجود من قرار است فدا شود یا از آن ِ خویشاوند نزدیک یا دوستی که با او رابطه­ای ذاتی دارم). ت. جفتی جزئی/کلی ناظر به این است که آن­چه قرار است از من یا دیگری­ای که به من تعلق دارد، فدا شود به­صورت جزئی فدا می­شود یا به­صورت کلی. مثلا آیا فقط یک روزم فدا می­شود یا یک سال از وقت من یا تمام عمرم باید فدا شود. ث. جفتی خطر حیاتی/فقدان خطر حیاتی به این امر اشاره دارد که آن­چه فدا می­شود آیا برای فداکننده حدی از خطر جانی را به­هم­راه دارد یا نه چنین خطری متوجه او نیست.  

10. سخن علی بن ابیطالب امام اول شیعیان را به­خاطر بیاوریم که مردمان دین­دار را به سه دسته­ی بزدلان، تاجران، و عاشقان تقسیم کرده­اند. این شعر منسوب به مولوی نیز همین حقیقت را بیان می­کند:  ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است+ بردار زرخ پرده که مشتاق لقاییم.

11. هرگز سخنان یک دانش­جوی کارشناسی ارشد را در کلاس جامعه­شناسی دین نمی­توانم از یاد ببرم که با بیانی دردناک می­گفت که «نماز را باید پول­دارها بخوانند، نماز برای ما نیست»!