سرآغاز: چند هفته پیش خبرنگار شفقنا با من گفتوگویی درباره ی دینداریی جوانان انجام داد که اینک این گفتوگو تقدیم میگردد. اصل مطلب را میتوانید در نشانیی زیر بیابید:
http://shafaqna.com/persian/component/k2/item/121880-دینداری-یا-دین-گریزی-جوانان؟-در-گفت-وگوی-شفقنا-با-دکتر-حسن-محدثی-جوانان-به-نحو-روزافزونی-در-حال-دور-شدن-از-دینداری-سنّتی-هستند/-در-آینده-با-صورتهای-متنوعی-از-دینداری-روبهرو-خواهیم-بود
شنبه، 16 خرداد 1394 ساعت 11:12
دینداری یا دینگریزیی جوانان؟
1-جامعهشناسان در برابر مساله دین گریز شدن جوانان، بحث گرایش به دین فردی در جوانان را مطرح میکنند و معتقدند جوانان امروز از جوانان دیروز دیندارتر هستند. تفاوت دینداری در نسل جوان امروز و دیروز به چه دلیل ایجاد میشود؟
محدثی: «دینگریز شدن» غیر از تمایل به دین فردی است و هر کدام بحث مستقلی میطلبد. در باب میزان دینداری نیز به نظر ام مسأله به این سادهگی نیست و اینطور سادهسازانه نمیتوان از تحولات حوزهی دینی در ایران معاصر سخن گفت. به علاوه، در اینکه کدام گروه از جوانان دیندارتر اند –اگر اصلاً سنجش میزان دینداری ممکن باشد که من در مقالهی «امتناع اندازهگیریی دینداری» آن را مورد نقد قرار دادهام- نیازمند وجود تحقیقات متعدد هستیم و همچنین مراد شما از جوانان امروز و دیروز و اینکه کدام نسل مدّ نظر است، باید روشن شود و تدقیق صورت گیرد و این نوع مدّعیات بهنحو دقیق سنجیده شود. عجالتاً بنده بر اساس تحقیقات موجود معتقد ام که جوانان بهنحو روزافزونی در حال دور شدن از دینداری سنّتیاند که در آن روحانیت نقش مهمی ایفا میکند و جوانان و حتّا غیرجوانان هر چه بیشتر مستعد رویآوری به جریانهای عرفانی و دینی و فرهنگیی بدیع هستند. آنان از نظر دینی هر چه بیشتر خوداتکایانه عمل میگنند. بهعبارت دیگر، خوداتکایی دینی در حال گسترش است. اگر بنای بحث را بر اجمال بگذارم، باید عرض کنم که بنده قائل به رخداد نوگرویی نسلی در ایران معاصر هستم. مراد ام از نوگرویی نسلی تمایل عمومی به خروج از دینداریی سنّتی است. وقوع این نوگرویی نسلی دلایل و علل مختلفی دارد که من مهمترین دلیل آن را تضعیف اقتدار و مقبولیت دین سنتی میدانم. 2-آنچه در جامعه امروز بهویژه در میان جوانان مشاهده میشود، موضوعاتی از جمله عدم مراجعه به منبع دین برای حل مشکلات و رفع سوالات، تمایل به دین فردی، تاکید بر وجود برداشت های متفاوت از دین و تکیه بر استنباط فردی خود در نوع عملکرد را میتوان بهعنوان نشانههایی از حرکت جامعه جوان ایران به سمت ایجاد اشکال تازهای از دینداری دانست؟
محدثی: چند موضوع را در اینجا باید لحاظ کنیم: نخست آنکه متولیان رسمیی دین بهطور کلی و عموماً از آنچه در جهان جدید میگذرند بیخبر اند و هنوز در جهان کهن زیست میکنند و لذا پاسخهایی که به مسائل میدهند اغلب منسوخ است. بخش قابل توجهی از جوانان از نظر دینی دچار تضاد اند و بسیاری از پرسشهای آنها بیپاسخ مانده است. این را بارها در دانشگاه تجربه کردهایم. من سالها جامعهشناسیی دین درس میدهم و هر ترم که این درس را تدریس میکنم عملاً تجربه میکنم که دانشجویان ترجیح میدهند من به پرسشهای دینیی آنان پاسخ دهم و بخش زیادی از وقت کلاس عملاً صرف توضیح مباحث دینی میشود و ما ناچار میشویم وقت زیادی را صرف بحثهای درون دینی بکنیم؛ در حالیکه جامعهشناسیی دین بحثی برون دینی است و جز بهضرورت وارد بحثهای درون دینی نمیشود. شریعتی در زمان خود اش میگفت که در سینهی جوانان ما، مارکس و محمد (ص) در حال جنگاند. این تضادی ایدهئولوژیک بین مارکسیسم و اسلام در آن عصر بود و حالا تضادها و درگیریها به اشکال دیگری در سینه و ذهن جوانان در جریان است. در سال گذشته یک رسالهی کارشناسیی ارشد جامعهشناسی زیر نظر بنده تحت عنوان «تنشهای دینیی زنان» انجام گرفت که تنشهایی را که دین برای زنان نمونهی مورد بررسی ایجاد میکرد را مورد بحث قرار داده است. این تنشها در حوزههای مختلف زندهگی برای جوانان و دیگر بخشهای مردم وجود دارد و باید شناسایی، بررسی، و بهنحو مقتضی و شایسته حل شود تا دین وجههی مثبتتری پیدا کند. لذا بسیاری از جوانان نیازمند خوراک دینیی مناسباند که البته بهرغم وجود حکومت دینی و این همه ادعا از جانب متولیان رسمیی دین، چنین خوراکی به جوانان دیندار ارائه نمیشود. بسیاری از مسائل دینیی جوانان و دختران و پسران اصلاً درک نمیشود. ثانیاً، یکی از دلایل مهم تمایل به دین فردی، انحصارزدایی از دین در جامعه است که در جای دیگری از آن سخن گفتهام. تضعیف اقتدار و مقبولیت دین سنتی و تکثر اجتماعی و فرهنگیی ناشی از موزائیکی شدن جامعه خود به خود به تنوع و تکثر فرهنگی و دینی راه باز میکند. ثالثاً، عملکرد نامطلوب متولیان دین و آمیخته شدن دین با حکومت و عدم برآورده کردن وعدههای داده شده و عدم تحقق اتوپیای موعود و نیز سرکوب فرهنگی و اجتماعی و سیاسی که به نام دین در این سالیان صورت گرفته است، سبب پدید آمدن نگرشی منفی در درجهی نخست در میان خانوادهها و در درجهی دوم، در میان جوانان شده است. لذا بهنظر میرسد در دهههای اخیر و بهویژه از دههی هفتاد به بعد خانوادههای ایرانی دیگر کمتر دغدغهی انتقال فرهنگ دینی به فرزندانشان را دارند و این تحول بزرگی است که هنوز نتایج آن برملا نشده است. البته متأسفانه تحقیقاتی جدی در مورد چهگونهگی انتقال فرهنگ دینی در نسلهای مختلف صورت نگرفته است و من امیدوار ام هم سازمانهای دینی و فرهنگی و هم محققان دانشگاهی از این پس به این موضوع توجه کنند و آن را در محور تحقیقاتشان قرار دهند. من هماکنون برخی دانشجویان را ترغیب کردهام که رسالههای خود را در این باره انجام دهند.
3-برخی کارشناسان سکولار شدن جامعه را خطری برای دینداری میدانند، در حالی که برخی متفکران از جمله «اولیویه روآ» معتقدند که سکولاریسم، ادیان را منسوخ نمیکند بلکه بالعکس سکولاریسم ولو به شکلی متفاوت در پروسه تولید ادیان مشارکت مینماید. آیا چنین مساله ای در جامعه ایران قابل تحلیل است یا خیر؟
محدثی: اولاً سکولار شدن جامعه غیر از سکولاریسم است. اولی یک فرآیند اجتماعی است و دومی یک ایدهئولوژی است. اینها لزوماً هم بستهگی ندارند. گاهی عملکرد ایدهئولوژیی سکولاریسم، موجب تقویت دین میشود. به عبارت دیگر، سکولاریسم می تواند ضدسکولاریزاسیون عمل کند. ثانیاً باید مفهوم «خطر» را تعریف کنیم. «خطر» از منظر گروههای مختلف معانیی مختلفی دارد. مثلاً آنچه دینداران سنتی خطرناک تلقی میکنند ممکن است از منظر دینداران مدرن مطلوب و ارجمند تلقی گردد. من به جای تعبیر مسألهدار «سکولاریزاسیون» از تعبیر «انحصارزدایی از دین» استفاده میکنم و از نظر من انحصارزدایی از دین در درجهی نخست، به نفع بشریت است زیرا دین خود نیز در تاریخ جوامع مختلف کم تخریب ایجاد نکرده است؛ بهویژه وقتی که وظایف عدیدهای را به عهده میگیرد و در همهی قلمروها وارد میشود، دامنهی تخریباش وسعت پیدا میکند. از نظر من انحصارزدایی از دین حتّا از جهاتی به نفع خود دین است زیرا انتظارات بشر از دین تعدیل میشود. اما اگر کار از انحصارزدایی از دین فراتر رود و به اخراج دین از همهی قلمروها بینجامد، برای حیات اجتماعی و سیاسیی دین خطرناک است؛ یعنی اگر به خصوصی شدن دین بینجامد، از نظر من حیات اجتماعیی و سیاسیی دین دچار خطری جدی میشود و من بهعنوان یک دیندار، با آن سخت مخالفام. 4-تحقیقات نشان میدهند حدود نیمی از جوانان تهرانی عقیده دارند که قلب پاک و نیکوکاری یا تجربۀ معنویت، میتواند جایگزین اعمال دینی از جمله اعمال واجب (همچون نماز و روزه) شود. با این تفاسیر و اینکه نسل جوان امروز، نسل تصمیم گیرنده فرداست، دین و دینورزی چه جایگاهی در آینده جامعه ایران خواهند داشت و آیا شکل جدیدی از دینداری ایجاد خواهد شد؟ محدثی: چنانکه در آثار و بحثهای دیگر ام نیز گفتهام، در آینده با صورتهای متنوعی از دینداری روبهرو خواهیم بود و دینداریی سنتی که در آن روحانیت و فقه نقش زیادی دارد، قدرت انحصاریی خود را از دست خواهد داد. یکی از این صورتهای دینداری بیشک دینداریای خواهد بود که میتوان آن را دینداریی انفسی نامید؛ همانکه برخی آن را دینداریی بیشکل مینامند. منظور از دینداریی انفسی این است که فرد نسبت به معانی، نمادها، و برخی رفتارها و اعمال دینی درگیریی درونی دارد اما به لحاظ عملی به اجرای احکام شرعی و انجام عبادات دینی ملتزم نیست. در این نوع دینداری وجه معنوی و اخلاقیی دینداری اهمیت دارد اما وجه عبادی و شرعی در زندهگیی آنها رنگ میبازد. همچنین باید اضافه کنم که نفوذ و اقتدار اجتماعیی فقه بهسرعت در حال تضعیف است و گرایش به خوداتکاییی دینی بهنحو روزافزونی در حال افزایش است. در جای دیگری نیز گفتهام که اگر امروز دینداران از حقوق غیردینداران دفاع کنند و نگرشی جهانشمول و مدنی از دین ارائه کنند و در مسیر انسانیسازی و رحمانیسازیی دین گام بردارند و در برابر اشکال انحصارگرایی بایستند، میتوانند امیدوار باشند که در آینده نیز دین نقش اجتماعی-سیاسیی پررنگی داشته باشد. در غیر اینصورت، اگر دین چهرهای سرکوبگر و غیرانسانی داشته باشد، از عرصهی عمومی حذف خواهد شد و نقش اجتماعی-سیاسیی خود را از دست خواهد داد و به عرصهی خصوصی رانده خواهد شد و این خصوصیسازیی دین که اکنون در اغلب کشورهای اروپایی قابل مشاهده است، عاقبت خوبی برای دین نیست. فکر نکنید اینبحثها را از با مقاصد سیاسی میگویم بلکه از این منظر میگویم که آنچه ما امروز به نام دین انجام میدهیم در سرنوشت فردای دین مؤثر است. شما بنگرید به جوامع اروپایی تا دریابید که وجدان مردم اروپا همچنان از خاطرهی شکلی از دین که من آن را دین سیاه نام نهادهام، آزرده است و لذا در برابر حضور اجتماعی-سیاسیی دین همچنان میایستد.
5- برخی جامعهشناسان معتقدند که ضد دینداری و غیردینداری در جامعه جوانان امروز ایران در اقلیت قرار دارد و اغلب با تنوع دینداری در میان جوانان رو به رو هستیم، نظر شما چیست و این تنوع دینداری را چطور ارزیابی میکنید و چه تظاهرات اجتماعی خواهند داشت؟
محدّثی: دربارهی تنوع دینداری پیش از این سخن گفتهام، امّا بر اساس برخی مطالعات خُردمقیاس دانشجویی که با روش کیفی انجام گرفتهاند، من فکر میکنم غیردینداران و ضد دینداران نیز اکنون اقلیّت معناداری هستند و میبایست به آنها توجه کرد. چون عملاً تحقیقاتی در باب بیدینی (که شامل ضدّیت با دین هم میشود) در ایران انجام نگرفته است و نمیگیرد، نمیتوانیم در این باره دقیق سخن بگوییم و بحثهای ما در حدّ حدس و گمان باقی میماند. تحقیقات انجام گرفته همه از منظر سنجش دینداری انجام گرفتهاند. از منظر دقت روششناختی باید عرض کنم که برای بحث دقیق در این باره لازم است تحقیقاتی نیز دربارهی سنجش بیدینی و سنجشضددینداری هم انجام بدهیم تا ببینیم نتایجاش چیست. این نوع تحقیقات هماکنون لوازماش فراهم نیست و حتّا دانشجویان و استادان نیز از کار بر روی این نوع تحقیقات دلنگرانی دارند و لذا ترجیح میدهند بدانها نپردازند.
6-خوراکی که علما باید در اختیار جوانان قرار دهند، تا آنها مسیر درست دینداری را طی کنند، شامل چه مواردی است؟
محدثی: سؤال بسیار ارزشمندی است. مهمترین کالای دینی برای مصرف مردم دیندار و بهویژه جوانان کالاهایی هستند که از پایین و از درون زیستجهان دینداران با آنان پیوند برقرار کنند. روشن است که علمای دینی میبایست از عوالم دینی خود سخن بگویند و آنها را عرضه کنند و هدفشان از اینکار هم صرفاً بیان تجربههای زیستهی دینیشان باشد که در آنها دنیاها و قلمروهای معانیی دینی بدون توصیه و فرمایش و از موضع یک دیندار عادی و نه از موضع یک متولّی دینی بیان میشود. تنها از این طریق است که میتوان کالاهای نفیس و اصیل تولید کرد که با جوانان در آنها همزبانی و همدلی را یکجا احساس کنند. چرا کویریات شریعتی، حج و نیایش شریعتی، و خسی در میقات آل احمد همچنان آثار تأثیرگذاری هستند؟ زیرا اینگونه آثار، آثاری قالبی و آمرانه و بالابینانه نیستند و جهان زندهگیی نویسندهگاناش را منعکس میکنند. مشکل اساسیای که امروزه وجود دارد ناتوانیی عالمان دینی و روشنفکران دینی –هر دو- در تولید اینگونه آثار است. روشنفکران دینی در چند دههی اخیر بیشتر دربارهی دین سخن می گویند و کمتر دینی سخن میکنند و عالمان دینی هم که دائماً دینی سخن میگویند، سخنانشان فاقد این ویژهگیها است. آثاری که آنان تولید میکنند بهنظر اغلب قالبی، غیراصیل و بیربط با تجربههای زیستهی خودشان و یا دیگر کنشگران دینی است. چرا داستان راستان آیتالله مطهری جذاب و اثربخش بوده است؟ زیرا این داستانهای تاریخی، تجربههای زیستهی دینداران صدر اسلام را بیان میکرد؛ به جای اینکه فقط یک سری از آموزهها و امر و نهیها را بیان کند. ما نیازمند آثاری هستیم که از مجرای تجربهی زیستهی دینداران، عوالم زیست دینی را معرفی کنند. تنها از این طریق است که دینداران میتوانند همذاتپنداری کنند و صمیمیتی در اثر دینی ببینند و دریچههای وجودشان به سوی دنیای زیست دینی گشوده شود. ما نیازمند آثاری هستیم که از مباحث نظریی دینی فاصله بگیرند و جهان دینیی پیشانظری را به تصویر بکشند تا بتوانند تأثیرات وجودی
(اگزیستنسیل) داشته باشند. این چیزی است که بسیار مغفول مانده است.
7-تهدیدها و فرصتهای این تنوع دینداری برای جوانان چیست؟
محدثی: در مجموع فکر میکنم جوانان از تنوعات فرهنگی و دینی سود میبرند زیرا این دوره (دورهی جوانی) دورهی پویاییی آنها است. دورهای است که آنان در حال جستوجو و هویتسازی هستند. هر قدر که امکان داشته باشند زیر سقفهای مختلف بروند و بیشتر مقایسه کنند، رشد بیشتری میکنند. همهی ما میدانیم که رشد نیز تاوان خود را دارد. هیچ رشدی بدون درد و رنج و هزینه صورت نمیگیرد. بنابراین، بهتر است بیجهت به دنیای فرهنگ و دینداری، نگاه امنیتی و توطئهآمیز نداشته باشیم و به اهالیی فرهنگ –از هر گروه و گرایشی که باشند- اجازه دهیم کالای خود را عرضه کنند و با یکدیگر رقابت کنند و به جوانان نیز اجازه دهیم به دنیاهای مختلف فرهنگی روی آورند و با این کالاهای مختلف آشنا شوند. من همیشه نسبت به دوران جوانیام که در آن توانستم با افکار مختلف آشنا شوم و راه خود ام را بهتدریج پیدا کنم، حس خوشآیندی دارم؛ از اینکه دیگران برایم تصمیم نگرفتند و مرا وادار نکردند که چیزی بشوم که آنها میخواهند. این اتفاق بزرگی است که بهتر است اجازه دهیم در زندهگی جوانان رخ بدهد. آنها را راهنمایی بکنیم اما به جای آنها تصمیم نگیریم و حق انتخاب و تجربه را از آنها سلب نکنیم. اگر میخواهیم جامعهای پویا داشته باشیم، باید اجازه دهیم گروههای مرجع فرهنگیی مختلف در جامعه حضور داشته باشند. این امکان قطعاً فضا را برای رشد گرایشهای فرهنگیی بیگانه با فرهنگ ما در طی رقابتی آزادانه محدود خواهد ساخت و به بالندهگیی فرهنگیی هر چه بیشتر جامعه مدد خواهد رساند. بنابراین، اگر مواجههی ما درست باشد، من بیشتر فرصت میبینم تا تهدید. من فکر میکنم چنانچه فرهنگ دینیی رسمی را به جوانان تحمیل کنیم، تهدید بزرگی متوجه آنها خواهد شد و آن همانا رفتار واکنشیی جوانان به دین رسمی است که هماکنون در بسیاری از آنها میبینیم و شما تحت عنوان «دینگریزی» از آن یاد کردید. بهصراحت عرض کنم که تحمیل دینداری به جوانان از نظر من سیاستی عملاً ضدّدینی است زیرا نگرش جوانان به دین را به شدّت منفی میسازد و آنها را هر چه بیشتر از دنیای دینداری دور میسازد. شما نمیدانید که گشت ارشاد چه میزان تنفر از حجاب را گسترش میدهد؟ بهواقع اگر ما دلسوز فرهنگ دینی هستیم، باید به این سیاستها خاتمه بدهیم.
8-با وجود تفاوت در شاخصهای دینداری میان جوانان، آیا میتوان یک هویت دینی واحد برای آنها تعریف کرد و اصلا نیازی به چنین امری وجود دارد؟ محدثی: اگر بخواهم دقیق سخن بگویم، باید عرض کنم که مفهوم «جوانان» مفهومی ردهگانی (taxonomic) است. بنابراین، سخن گفتن از کلّیّتی واحد به نام جوانان خطایی روششناختی است؛ خطایی که به جمعی از آحاد که هیچ پیوندی با هم ندارند شیئیّت و شخصیّت میبخشد. جوانان اگر چه بهلحاظ دورهی سنّی با هم مشترکاند اما بهلحاظ اجتماعی و فرهنگی و شخصیتی، متنوعاند و پسزمینههای دینیی مختلفی دارند و لذا نمیتوان از هویّت دینیی واحدِ آنها سخن گفت. تنها چیزی که میتوانیم بگوییم این است که افرادی که در سنین جوانی قرار دارند در برخی تمایلات و نیز در برخی نیازها و درگیریها مشترکاند و این تمایلات و نیازها و درگیریهای مشترک، میتواند در میان آنها هم دلیی بیشتری بهوجود آورد و زمینهی مناسبی برای پیوندهای اجتماعی و عاطفی بیشتر و عمیقتر برقرار کند. امّا این امر با هویّت دینیی واحد فاصلهی زیادی دارد. بنابراین، پاسخ من منفی است.
بیان دیدگاه