زیر سقف آسمان

زیر سقف آسمان مقام یک جست وجوگر است.

جامعه‌شناسی تکفیر (1)

سرآغاز: نسل گذشته‌ی جامعه‌شناسان ما اغلب در قلمروهای محدودی سیر کرده‌اند؛ موضوعاتی که تکراری یا خنثا هستند. به گمان‌ام یک راه رشد جامعه‌شناسی در ایران وسعت بخشیدن به قلمرو موضوعات مورد بررسی و طرح موضوعات بدیع است. این راه مهمی برای جذب صاحبان فکر و اندیشه و جوانان هوش‌مند برای فعالیت در قلمرو جامعه‌شناسی است. به‌علاوه، دائما از ما می‌خواهند که سخنان جامعه‌شناسان غربی را تکرار نکنیم. من در این‌جا بحثی کاملا بومی و صد در صد ابتکاری را در جامعه‌شناسی مطرح می‌کنم که تاکنون هیچ جامعه‌شناس غربی و شرقی درباره‌ی آن سخن نگفته است یا دست‌کم من ندیده‌ام که کسی در باب این موضوع سخن گفته باشد. بنابراین، کاملا ایرانی و بومی و جدید است و لذا امید است که مورد توجه قرار گیرد. جامعه‌شناسی تکفیر یادداشت‌هایی است که گه‌گاه این‌جا خواهم نوشت. شاید روزی این یادداشت‌ها به جایی برسد. روشن است که این یادداشت‌ها یک‌سره مقدماتی‌اند و نیاز به پرداخت بیش‌تر دارند. از صاحب‌نظرانی که در باب این موضوع شناخت کافی دارند، به‌ویژه روحانیان روشن‌اندیش، انتظار کمک دارم.

جامعه‌شناسی تکفیر
1

مقدمه
از آن هنگام که شنیدم برخی از روحانیان و عالمان دین، دکتر علی شریعتی را تکفیر کرده‌اند، با این اقدام دینیِ مراجع و فقها مشکل پیدا کردم و نتوانستم آن را هیچ‌گونه هضم کنم. این هضم نکردن یعنی این‌که، یک علامت سؤال بزرگ در ذهن من زاده شد. با شنیدن و خواندن ماجرای تکفیرِ متفکر برجسته‌ی مصری دانش‌مند فقید نصرحامد ابوزید، که سبب جلای وطن او و همسرش و هجرت دائمی آنان به هلند شد، این مشکل بیش از پیش برایم مطرح شد و دانستم که با مسأله‌ای بزرگ در سطح جهان اسلام مواجه‌ایم. ماجرا اما با تکفیر شدن دین سبز به‌دست دو مرجع تقلید (البته با سعایت یک روزنامه) برای من بسی جدی‌تر شد و سخت مرا به خود مشغول کرد. این بود که تصمیم گرفتم در هر فرصتی و به هر بهانه‌ای، به مطالعه‌ی این پدیده بیاغازم و بکوشم آن را از ابعاد مختلف مورد کاوش و بررسی قرار دهم. روشن است که قبل از آن که بخواهم این پدیده را رد یا محکوم کنم، می‌کوشم با تأنی، بی‌طرفانه، و با احصاء و شناسایی مصادیق و نیز از طریق بررسی آرای موجود در این باب آن را مطالعه کنم و سویه‌های ناروشن و مبهم آن را روشن سازم. ما قبل از هر نوع حب و بغضی نیازمند شناخت هستیم. باز هم تکرار می‌کنم که با نفرت‌پراکنی و خصومت‌ورزی و یا شیفته‌گی راه به جایی نخواهیم برد. اما عجالتا یکی از راه‌هایی که برای مطالعه‌ی پدیده‌ی تکفیر برگزیده‌ام، شناسایی مصادیق تکفیر در جهان اسلام و به‌ویژه در ایران معاصر (محدوده‌ی تاریخی 200 سال اخیر) است. از همه‌ی اهل نظر، به‌ویژه مورخان صاحب‌نظر و نیز روحانیان و طلاب آگاه تقاضا دارم از راه‌نمایی دریغ نفرمایند و نیز منت نهاده مرا از منابع و اسنادی که دربردارنده‌ی آرایی در باب تکفیر و نیز حاوی مصادیق تکفیر است، مطلع سازند.

تکفیر دین سبز
از آن‌جا که تا تکفیر نشوی نخواهی دانست تکفیر شدن چه حالی دارد و چه وضعیت اسف‌باری پدید می‌آورد، در این نوبت شما را دعوت به مطالعه‌ی یکی از آخرین مصادیق تکفیر می‌نمایم. در آینده –نه لزوما آینده ی نزدیک- این ذکر مصادیق تکفیر را به‌صورت ادواری و متناوب تقدیم خواهم کرد. اما در مورد این تکفیر به چند نکته باید توجه کرد:
1) استفتاء بر اساس دروغ و تحریف و یا صورت‌بندی غیردقیق صورت گرفته است زیرا اگر در پاسخ آیت‌الله نوری همدانی توجه کنیم، درمی‌یابیم که ایشان به رسمیت شناختن حقوق انسانی ملحدان، هم‌جنس‌گرایان، و ضددینان را با «به رسمیت شناختن موضوعاتی که جز کشاندن انسان‌ها به اسفل سافلین نکبت و بدبختی نتیجه‌ای ندارند» (یعنی به رسمیت شناختن الحاد، هم‌جنس‌گرایی، و ضدیت با دین) یکی گرفته‌اند. ولی روشن است که می‌توان از حقوق دگراندیشان و دگرزیستان دفاع کرد اما با اندیشه و یا نوع زیست‌شان مخالف بود و آن را مخالف با اسلام دانست. به‌نظر می‌رسد از نظر اخلاقی، هم مستفتی (آن‌که حکم مفتی را طلب می‌کند) و هم مفتی (فتوا دهنده) هر دو در برابر موضوع و شناخت درست آن مسؤولیت دارند. در این مورد این احراز نمی‌شود و متأسفانه غرض‌ورزی مستفتی و آسان‌گیری مفتیان محترم قابل استنباط است.

2) به نظر می‌رسد هیچ‌یک از طرفین، موضوع مورد بحث را به‌قدر کافی مورد مطالعه و بررسی قرار نداده‌اند و فرآیند منتهی به حکم با شتاب انجام شده است. در جامعه‌ و عصری که امکان اطلاع‌یابی سریع وجود دارد، (حتا اگر عجالتا نخواهیم در خود اصل عمل تکفیر مناقشه کنیم) پذیرفته نیست که بدون کسب اطلاعات کافی، چنین احکامی در باب افراد یا اندیشه‌ها صادر شود.

3) با توجه به موضع‌گیری‌های دیگر مستفتی، آشکار می‌شود که این استفتاء بر مبنای اغراض سیاسی انجام گرفته است تا نیروی مقابل را تضعیف و یا حذف کند. در خوش‌بینانه‌ترین حالت می‌توان گفت که شائبه‌ی وجود اغراض سیاسی در اقدام به استفتاء قابل استنباط بود، اما مفتیان محترم بدان توجه چندانی نکرده‌اند. این‌که استفتاء برای کشف حقایق دینی صورت می‌گیرد یا برای حذف یا تضعیف حریف سیاسی می‌تواند مفتی را به تأمل وادارد. 4) اگر در حکمی که دو فقیه زیر داده‌اند توجه کنیم، تفاوتی ظریف اما بسیار مهم را می‌یابیم:‌ آیت‌الله مکارم شیرازی، فرد صاحب عقیده را تکفیر کرده است اما آیت‌الله نوری همدانی، اندیشه را تکفیر کرده است نه فرد صاحب اندیشه را. ایشان فردی را که چنین عقیده‌ای داشته باشد، تنها جاهل یا مغرض دانسته است. تفاوت عظیمی هست میان «شیطان اغواکننده» و «ضداسلام» دانستن فرد تا «جاهل» یا «مغرض» دانستن یک شخص . اولی خیلی غلیظ و شدید است.

اما اینک اصل مطلب: مطلب زیر به نقل از سه سایت پارسینه، الف، و جوان (هر سه به‌‌صورت واحد و یک‌سان) نقل می‌شود. هر سه پای‌گاه مذکور، این خبر را در تاریخ 3 آذر 1388 منتشر کرده‌اند.

استفتای روزنامه جوان از دو مرجع تقلید: نظر شما درباره «دین سبز» چیست؟ روزنامه جوان از مراجع تقلید درباره آنچه دین سبز نامیده استفتاء کرده و پاسخ آن را منتشر کرده است.

آیت‌الله العظمی‌مکارم شیرازی: چنین اعتقادی برضد اسلام است

استفتای روزنامه «جوان» از محضر آیت‌الله العظمی‌ناصر مکارم شیرازی به این شرح است: احتراماً از محضر حضرتعالی تقاضا داریم نظر مبارک خود را در خصوص مباحث مطرح شده درباره دین سبز که این روزها زمزمه‌های طرح و تبلیغ آن به گوش می‌رسد اعلام و اظهار بفرمایید. بر مبنای این نگرش، دین سبز دینی است که افراد ملحد (لائیک)، همجنس‌باز و دین ستیز را به رسمیت می‌شناسد و در عین حال، مبلغان آن مدعی هستند با به رسمیت شناختن این گروه‌ها و تفکرات، قصد حفظ دین اسلام را دارند! آیا چنین نگرشی را اسلام، قرآن و فقه شیعه قبول دارد یا آن را بدعت و انحراف آشکاری در آموزه‌های دینی می‌داند؟

آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی در پاسخ به استفتای روزنامه جوان در پاسخی صریح فرموده‌اند: «بدون شک اگر کسی چنین اعتقادی را داشته باشد، شیطان اغوا‌کننده‌ای است و بر ضد اسلام است.»

آیت‌الله العظمی‌نوری همدانی: مبارزه با چنین افکاری بر علاقه‌مندان به اسلام لازم است
آیت‌الله‌العظمی‌نوری همدانی نیز در پاسخ به استفتای روزنامه جوان فرموده‌اند: ‌«کسانی که مختصر آشنایی با آموزه‌ها و معارف اسلام دارند می‌دانند که این آموزه‌های عزت‌بخش و قدرت‌آفرین پس از اینکه انسان‌ها را از انحطاط اخلاقی منزه می‌سازند آنان را به اوج کمال معنوی و مادی می‌رسانند که قرآن مجید در شأن پیغمبر بزرگوار اسلام حضرت محمد(ص) فرموده است: و یحلّ لهم الطیبات و یحرّم علیهم الخبائث. بنابراین افرادی که به رسمیت شناختن موضوعاتی که جز کشاندن انسان‌ها به اسفل سافلین نکبت و بدبختی نتیجه‌ای ندارند را به اسلام نسبت می‌دهند یا جاهلند یا مغرض و بر علاقه‌مندان به اسلام لازم است با این قبیل افکار مبارزه کنند.»

۱ دیدگاه»

  شاگرد تنبل شما wrote @

پس چه انتظاری داشتید؟ گویا خوش بینی شما به دستگاه روحانیت باعث چنین تعجبی شده. به لیست بزرگانی که در طول تاریخ تکفیر شدند نگاه کنید تا ببینید به چه افتخار بزرگی نائل آمدید.

اما می خواهید تکفیر نشوید پس به پیشنهادات من عمل کنید.

راه های تکفیر نشدن:
1-تابع دستگاه دینی باشد؛
2-بر روی اشتباهات، خطاکاریها و دلق کاریهای این دستگاه سرپوش بگذارید؛
3-همان سبكي كه روحانيت مي خواهد زندگي كنيد حتي اگر خود آنها چنين نكنند؛
4-از انتقاد به دستگاه دینی بر حذر باشید؛
5-از آن رو که قدرت دستگاه دینی به دیگر جاها نیز سرایت کرده از انتقاد بر این قدرت های شبه مقدس نیز برحذر باشید؛
6-قدرت (و نه روحانیت) دستگاه دینی را جذی بگیرید، این مهم با نگاه هر روزه به تلویزیون و تبلیغات مذهبی بر شما متذکر خواهد شد؛
7- این جدی گرفتن باعث می شود نه تنها از انتقاد و چه بسا اظهار نظر علمی بر حذر باشید بلکه بنا بر شرایط، اندیشه های علمی تان بایستی تابع نظرات قدرت دینی باشد ( که اکنون به همه جا تسری یافته)، به سخن دیگر نظراتتان را از کتاب های مقدس یا شبه مقدس دینی اخذ کیند نه پدران بی دین جامعه شناسی؛
8-می خواهید جامعه شناس باشید؟!! تشریف ببرید به آمریکا و هر چه می خواهید انتقادها و اندیشه های علمی و روشنفکرانه خود را مطرح کنید؛
اما با این وجود از خطر تکفیر آسوده خاطر نخواهید بود چرا که به همت تکنولوژی امپریالیستی شیطان بزرگ در آنجا نیز گفته ها و تفکرات شما به گوش سنگین آیات عظام خواهد رسید.


بیان دیدگاه