زیر سقف آسمان

زیر سقف آسمان مقام یک جست وجوگر است.

کابوس تکرار زلزله و تشویشِ تداوم بی‌خانه‌مانی در زمستان زود رس: گزارش میدانی از منطقه‌ی زلزله‌زده‌ی آذربایجان شرقی -مطهر ام یری

سرآغاز:‌ متن زیر گزارش دیگری است از منطقه‌ی زلزله‌زده‌ی آذربایجان شرقی از دوست عزیزمان مطهّر امیری. عنوان را من بر اساس مطالعه‌ی گزارش ایشان برگزیده‌ام و متن ایشان را نیز ویرایش کرده‌ام. قلاب‌های متن افزوده‌ی من است. تصویر زیر نیز توسط آقای امیری ارسال شده است که خانواده‌ای را بر سر خانه‌مان فروریخته‌اش نشان می‌دهد. خانه‌مان‌تان برقرار و پایْ‌دار!

[کابوس تکرار زلزله و تشویشِ تداوم بی‌خانه‌مانی در زمستان زودرس: گزارش میدانی از منطقه‌ی زلزله‌زده‌ی آذربایجان شرقی] -مطهر امیری

يك هفته از روزي كه اولين زلزله ي 2/6 مناطق شمال غرب ايران را لرزاند مي‌گذرد. در اين يك هفته بيش از … زلزله ثبت شده است كه شديدترين آن به هر روز يك زلزله‌ي دست‌كم 5 ريشتري مي‌رسد. در اين زلزله كه حدود 300 نفر كشته و 2000 زخمي داشته است بيش از 200 روستا تخريب شده‌اند كه حدود ده درصد آن‌ها دچار تخريب صددرصد شده‌اند. معلوم نيست كه زلزله تا کی ادامه پيدا خواهد كرد و مردم تا كي قرار است در محيط‌هاي اسكان موقت، در چادر، شب و روز را بگذرانند؛ مگر اين‌كه هنگام وقوع نابه‌هنگام زلزله‌ي بعدي سقف‌هاي هنوز برجا بر سر آن‌ها فرو نريزد. نيروهاي دولتي و هلال احمر تمام سعي خود را كرده‌اند كه امدادرساني به زلزله‌زده‌گان به به‌ترين شكل ممكن صورت پذيرد كه در بعضي مناطق در اين زمينه ناموفق هم نبوده‌اند. همان‌طور هم كه در آمار رسمي منتشر شده توسط مسؤولين پيدا است، گويا نه تنها هيچ كم‌بودي در اين مورد وجود ندارد بل‌كه بحران به‌خوبي كنترل شده است و مردم نيز از امدادرساني راضي هستند. اما تجمع مردم روبه‌روي فرمان‌داري يا شهرداري و اعتراض‌هايي كه از گوشه كنار به گوش مي‌رسد چيزهايي مي‌گويد كه گويا آمارهاي رسمي حرفي از آن‌ها به‌ميان
نياورده‌اند. براي اين‌كه دريابيم آمارهاي رسمي چه‌قدر گوياي وضع موجود است سري زديم به پنج روستا از توابع شهر اهر تا از نزديك از وضعيت بعد از زلزله‌ي آن‌ها اطلاع كسب كنيم. روستاهايي به ترتيب از فاصله‌ي 37 كيلومتري تا 75 كيلومتري از اهر با نام‌هاي سراجلو،آرپاليق، شيخ احمدلو، برازين، و بنه‌كاغه. در اين روستاها با مردم مصاحبه كرديم. اين مشاهده و مصاحبه‌ی يك روزه ساعت يازده شب در روستاي آرپاليق به‌‌پايان رسيد و شب را مهمان مردم مهمان‌نواز اين روستا بوديم. مشاهدات را در جدول زير مرتب كرديم تا همه‌چيز به گوياترين شكل خود نشان دهد كه در اين روستاها چه مي‌گذرد. همه‌ي مصاحبه ها در ميان مردم انجام شد و موارد مورد اختلاف را همان‌جا تصحيح كرديم.

نام روستا فاصله از اهر اسم مصاحبه شونده تعداد خانوار تعداد
افراد تلفات جاني آسيب وارد‌شده به روستا كمك‌هاي هلا‌ل احمر و نيروهاي دولتي
1 سراجلو 37 كيلوتر اصغر ح 100 350 يك مصدوم و كشته نداشته كم‌تر از پنج تخريب صددرصدي و تقريبا همه‌ي خانه‌ها شكاف برداشته است تنها 50 عدد چادر 2 آرپاليق 40 كيلومتر حسين پ 6 27 نداشته كم‌تر از پنج تخريب صددرصدي و تقريبا همه‌ي خانه‌ها شكاف برداشته است تنها 3 عدد چادر
3 شيخ احمدلو 45 كيلومتر جمشيد ا 10 50 يك مصدوم و كشته نداشته كم‌تر از پنج تخريب صددرصدي و تقريبا همه‌ي خانه‌ها شكاف برداشته است روز چهارم هلال احمر آمده و تنها تعداد 12 چادر
4 برازين 65 كيلومتر احمد ه 45 250 نداشته كم‌تر از پنج تخريب صددرصدي و تقريبا همه‌ي خانه‌ها شكاف برداشته است 45 چادر
5 بنه‌كاغي 75 كيلومتر رضا ا 45 170 نداشته كم‌تر از پنج تخريب صددرصدي و تقريبا همه‌ي خانه‌ها شكاف برداشته است هيچ كمكي نداشته و هيچ نيروي امدادي حضور نيافته

اين آمار كه طي روز ششم بعد از زلزله جمع‌آوري شده است، آشكارا نشان مي‌دهد كه اگرچه در روستاهاي مورد بازديد ما خسارت تنها به ويران شدن صدر درصدي سه يا چهار خانه خلاصه مي‌شود و ديگر خانه‌ها تماما شكاف برداشته‌اند و هنوز فرو نريخته‌اند و تلفات جاني ناچيزي برجاي مانده است، در عمل در بعضي از روستاها تا روز چهارم هيچ نيروي امدادي ديدار نكرده بود و حتي در يكي از روستاها هنوز هم هيچ نيروي امدادي حاضر نشده است. كمك‌هاي امدادي به رساندن چادر، آن‌هم تنها به نيمي از خانوارهاي روستا خلاصه شده است. جالب است وقتي در مورد تعداد خانوارها سوال مي‌كرديم تقريبا در همه‌ي روستاها مي‌گفتند كه تعداد هر خانوار بيش‌تر از يك خانواده با تعريف رسمي آن است و در يك خانه، پسران با عروس‌هاي خود كه از خانه جدا نشده‌اند را نيز جزو همان يك خانوار حساب مي‌كنند. كمك‌هاي امدادي به رساندن چادر خلاصه شده است و هيچ‌گونه اقلام جنسي مانند تن ماهي يا آب معدني يا مواد شوينده و … توزيع نشده است و در هيچ‌يك از روستاها حتي يك پزشك هم حضور نيافته است. آن‌چنان‌كه در بعضي از اين روستاها، روزانه 4 ساعت صرف رفت و آمد به شهرهاي اطراف مي‌شود كه نان مورد نياز مردم را آن‌هم به قيمت نان لواش دانه‌اي سيصد تومان تهيه كنند. كانكس سرويس‌هاي به‌داشتي و حمام‌هاي صحرايي هم كه بماند؛ [چون] كه مردم از بس با گرسنه‌گي و زخمي‌ها كلنجار رفته بودند و نيازهاي اساسي آن‌ها بي‌پاسخ مانده بود كه اصلا توقع‌اش را نداشتند.
ساعت يازده شب بيست و هفتم مرداد در يك نيمه‌شب وسط تابستان كه به روستاي آرپاليق [رسیدیم]،كارمان تمام شد. هوا چنان سرد بود كه اگر لباس‌هاي گرمي كه روستاييان به ما دادند را نداشتيم مطلقا نمي‌توانستيم سرماي اين شب را طاقت بياوريم. شب را مهمان چادرهاي آنان بوديم و رخت‌خواب گرم زمستاني كه آدم را ياد زمستان‌هاي سختي مي‌انداخت كه مي‌گفتند قبل از انقلاب زياد به تهران مي‌آمده است. نيمه‌ي تابستانِ اين مردم اين‌چنين در سرما سپري مي‌شود و اين در حالي است كه تا يك ماه ديگر ريزش برف شروع خواهد شد و هرگونه امكان عمليات آواربرداري و ساخت و ساز ناممكن خواهد شد. تازه اين روستاها از روستاهايي نبوده است كه تخريب صددرصدي تمام منازل را داشته‌اند و تقريبا سر حال و سرپا بودند. در چنين فرصت اندكي تا پيش از فصل سرما و ناممكن شدن هرگونه عمليات ساخت و ساز، آيا آواربرداري و بازسازي منازل به پايان خواهد رسيد؟

No comments yet»

بیان دیدگاه