زیر سقف آسمان

زیر سقف آسمان مقام یک جست وجوگر است.

فروپاشی نظارت اجتماعی در میدان کاج (1)

سرآغاز: مدتی است که تحلیلی در باب ماجرای میدان کاج سعادت‌آباد تهران نوشته‌ام اما حجم زیاد کارها و مشغله‌ها مجال تایپ و ارسال آن را به من نداده‌ است. علاقه‌مندم سلسله مطالبی را در باب جامعه‌شناسی خانواده‌ بنویسم و غیر از پرداختن حرفه‌ای و تخصصی به دین، کمی هم در باب موضوعات دیگر ذوق‌ورزی کنم. در این‌جا به‌تدریج یادداشت‌هایی را در باب خانواده خواهم نوشت که تقاضا دارم همه‌گی آن‌ها را عجالتا نوعی ذوق‌ورزی و طرح ساده و سریع افکار تلقی کنید نه کار علمی و پژوهشی سنجیده و حساب‌شده و کارشده. در باب دین هم بگویم که موضوع تازه‌ای را تحت عنوان «جامعه‌شناسی تکفیر» قلم زده‌ام که هنوز جای کار دارد و به مجال بیش‌تری برای انتشار در وبلاگ نیاز دارد. همه‌ی مطالبی که از این پس در باب خانواده در زیر سقف آسمان منتشر می‌کنم، عنوان کلی واحد زیر را دارد: اضمحلال خانواده در ایران فردا.

اضمحلال خانواده در ایران فردا (1)

فروپاشی نظارت اجتماعی در میدان کاج (1)

مقدمه

مدتی است وقوع برخی اتفاقات جنایی و قضایی بازار رسانه‌ها را رونق بخشیده است و یکی از اشکال «کشتن» (قتل یا اعدام و …) را به ‌عناوین اصلی رسانه‌ها بدل ساخته است. به‌علاوه، در برخی نوشته‌ها روشن‌فکران مورد ملامت و سرزنش قرار گرفته‌اند که چرا به‌جای تحلیل این نوع امور تنها به تحلیل امور انتزاعی و فرعی می‌پردازند (همه دوست دارند برای روشن‌فکران موضوع و برنامه تعریف کنند). در واقع، آنان به بی‌مسؤولیتی متهم شده‌اند. در برخی نوشته‌ها، برخی از عالمان و محققان علوم اجتماعی به‌درستی به‌خاطر تحلیل‌های سراسر اشتباه به‌سخره گرفته شده‌اند؛ کسانی که شاید تقصیرشان تنها این است که نتوانسته‌اند بر وسوسه‌ی سخن گفتن خویش در برابر تقاضای رسانه‌ها برای مصاحبه یا نوشتن یادداشت غلبه کنند و این بهانه‌ای به دست برخی داده است تا تفی دیگر بر چهره‌ی علوم انسانی بیندازند و آتش دشمنی با علوم انسانی را تیزتر کنند. باری، همه‌ی ما باید به‌ خویش متذکر شویم که شهوت کلام می‌تواند ما را به اسهال کلام ره‌نمون شود که برای دانش‌گاهیان و روشن‌فکران بیماری‌ای است قبیح و البته، نشانه‌ی انحطاط. پس دست‌کم، اگر به چنین مرضی دچار بودیم عیار سخن‌مان دست‌مان باشد و به خویش و به دیگران متذکر شویم که این گفتن‌ها و بازگفتن‌ها را علمی و محققانه تلقی نکنند؛ گفته می‌شوند تا گفته شده باشند! گوینده باید عاقل باشد و بر عاقل بودن شنونده تکیه نکند!

من، جامعه شناس خانواده یا انحرافات یا مسائل اجتماعی نیستم اما از روی علاقه و توجه گاهی به این نوع موضوعات می پردازم و در باب آنان تأمل می‌کنم و گاهی این پرداختن بسی جدی می‌شود و به ‌اموری مثل فساد (corruption) که اخیرا تحقیق ما در باب آن به نتیجه رسید، یا شوهرکشی (mericide) که هنوز تحقیق‌مان در باب آن در آغاز راه است، یا دروغ‌گویی (lie-telling) که تحقیق‌مان در باب آن در میانه‌ی راه است، علاقه‌ای ویژه می‌یابم. از شما چه پنهان گاهی ناچار شده‌ام به‌خاطر مسائل مالی به موضوعی متفاوت بپردازم (البته من تاکنون از این جهت خیلی مقاومت کرده‌ام و بیش‌تر در باب دین یعنی موضوع اصلی مورد علاقه‌ام کار پژوهشی پذیرفته‌ام)، اما اغلب اوقات این‌کار (یعنی پرداختن به موضوعی غیر از دین) را از روی کنجکاوی و ذوق‌ورزی و یا از جهت میل به گره‌گشایی و طرح یک نظریه‌ی جامعه‌شناختی نوآورانه انجام داده‌ام. اصولا گره‌گشایی و راه حل دادن و نوآوری را از همان کودکی دوست داشته‌ام؛ اگر چه ای بسا ممکن است جدی از کار در نیاید! پس بدون این‌که ادعا کنم در این امور تخصصی دارم، یادداشت‌های شتاب‌زده‌ای می نویسم. شاید روزی بهانه‌ای شود برای مطالعه‌ی منظم‌تر و منسجم‌تر و متمرکزتر. لطفا منتظر نباشید که مطالب را به‌صورت منظم و متوالی منتشر کنم. هر زمان که قلم‌ام شوق و ذوق نوشتن داشت و مجالی بود و گرمایی، خواهم نوشت و منتشر خواهم ساخت و از این بابت نیز پیشاپیش عذر می‌خواهم؛ هم‌چنان‌که برای خلف وعده‌های قبلی –که من می‌دانم و مخاطب آشنا- عذر می‌خواهم.

پیشینه‌ی موضوع

در باب حادثه‌ی میدان کاج تقریبا اغلب نوشته‌ها و تحلیل‌ها را خوانده‌ام؛ از نوشته‌های نشریات مکتوب مثل روزنامه‌ها یا مجلات گرفته تا نشریات مجازی مثل مطالب سایت‌ها و وبلاگ‌ها. کارشناسان مختلفی موضوع را جدی گرفته‌اند و انواع تبیین‌ها را از روی‌داد مورد نظر ارائه کرده‌اند که برخی از مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌ بودند از: تبیین روانی، تبیین اخلاقی، تبیین حقوقی، تبیین دینی، تبیین سازمانی و مدیریتی، و تبیین سیاسی، و تبیین جامعه‌شناختی. هر یک از این تبیین‌ها علت یا علل معینی را برجسته ساخته‌اند و حول موضوعات مشخصی تمرکز کرده‌اند. اعتبار این‌تبیین‌ها هم یک‌سان نبوده است: برخی سخیف و کم‌ارزش و حتا عامیانه و برخی عالمانه و محققانه و مبتنی بر شواهد و قراین و گاه –البته نادر- مبتنی بر نظریه (یعنی تئوریک).

وانگهی، اگر مجموعه‌ی این نوشته‌ها را با هم بخوانیم (و من چنین کرده‌ام) درمی‌یابیم که در موارد متعددی مدعیات یکی ضد مدعیات آن دیگری است و سخنی که مثلا یکی از موضع دینی یا اخلاقی مطرح کرده است، دقیقا ضدش را کارشناسی از موضع روان‌شناختی بیان کرده است و الخ. این‌قدر تحلیل‌ها و مدعیات متنوع و ضدونقیض است که دسته‌بندی و توضیح آن‌ها زمان زیادی را طلب می‌کند؛ اگر چه کار دشواری نیست. نکته‌ی مهم این‌که هیچ اجماعی در میان کارشناسان در تحلیل و تبیین این رو‌ی‌داد وجود نداشت، حتا در میان کارشناسان یک حوزه‌ی تخصصی مثل روان‌شناسی یا جامعه‌شناسی. من از میان ده‌ها نوشته، تنها یک مطلب را نظریه‌ای و محققانه تشخیص داده‌ام و آن نوشته‌ی روان‌شناس بالینی آقای فرزاد فرهودی تحت عنوان «تماشاچیان همرنگ: علت‌شناسی رفتار ناظران قتل میدان کاج از دیدگاه روانشناسی اجتماعی» (ویژه‌نامه‌ی شرق، سال پنجم، شماره‌ی 1121، شنبه 6 آذر 1389، صفحه‌ی 20) بود؛ که البته نقدهایی جدی نیز بر آن وارد است که در جای خود باید بدان پرداخته شود. وانگهی، نوشته‌ی ایشان به‌ همه‌ی ابعاد ماجرا نمی‌پرداخت بل‌که صرفا می‌خواست رفتار «تماشاچیان» مستقیم ماجرا را توضیح دهد و تبیین کند. آن‌چه من این‌جا می‌آورم باطل‌السحر این نوشته‌ها نیست بل‌که خود توضیح و تبیینی است در میان انبوه توضیحات و تبیینات دیگر؛ و البته با روی‌کردی جامعه‌شناختی. عجالتا و تا اطلاع ثانوی، من این ماجرا را این‌جور توضیح می‌دهم و می‌فهمم.

ادامه دارد.

۱ دیدگاه»

  داود پوراکبریان wrote @

پس کو ادامه اش


بیان دیدگاه