سرآغاز: آقای دکتر مقصود فراستخواه لطف کردند و نقدی را که بر تحقیقات «مرسوم» اندازهگیری دینداری نوشتهاند برای من ارسال کردهاند. دکتر فراستخواه از آن بزرگوارنی هستند که همچون بزرگان شایستهی این سرزمین راه علم و ادب را در مسیر رشد و کمال میپویند و خود منازلی ارجمند از این راه را پیمودهاند. «فاش میگویم و بر گفتهی خود دلشادم» که دوستی با ایشان برای بنده باعث افتخار است. من از دوران دانشجویی و در مقطع کارشناسی توسط همکلاسیهای تبریزیام به گفتارهای ایشان دسترسی داشتهام و از آن موقع تا کنون از نوشتههای ایشان بهره بردهام و اکنون که یادداشتی بر نقد ایشان نوشتهام، مجال مناسبی فراهم آمده است تا صمیمانه از ایشان بهخاطر این زحمات تشکر کنم و در کنار بهرهمندی امروز، شاگردی باواسطهام را در دوران دانشجویی و در ایام ماضی نیز یادآوری کنم. گفتارهایی که در دوران دانشجویی از ایشان بهصورت جزوه منتشر میشد، در واقع در ذیل مباحث «الاهیات جدید» میگنجید؛ مفهومی که من احتمالا از طریق گفتارهای ایشان و نیز آثار دکتر سروش با آن آشنا شده ام. بعدها از کتابهای ایشان در باب «دین و جامعه»، و «زبان قرآن» بهره بردم و نیز مجلهی قرآنی بسیار جالب «فراراه» که ایشان نقش عمدهای در انتشار آن داشت و صد افسوس که گلی بود چند روزه مهمان شده! آرزوی خیر و سلامتی و برکت در آثار و اعمال برای فراستخواه عزیز دارم.
یادداشتی بر بحث دکتر مقصود فراستخواه در
«نقدی بر پیمایشهای مرسوم دینسنجی در ایران»
حسن محدثی
به لطف دکتر مقصود فراستخواه مجال این را یافتم که نقد ایشان را بر تحقیق «دینداری ایرانیان» (کاظمی، 1389) مطالعه کنم. گرچه من هنوز گزارش این تحقیق را مطالعه نکردهام، اما ایراداتی که فراستخواه بر تحقیق «دینداري ایرانیان» گرفتهاند برای من بسیار آشنا بود و من نیز نظیر همین نوع ایرادات و اشکالات را در تحقیقات سنجش دینداری در ایران دیدهام و گاه به برخی از آنها اشاره کردهام. همچنین نقل قولهای فراستخواه از متن تحقیق نیز درستی قضاوتهای ایشان را تأیید میکند. اما من به دلیل عدم دسترسی به این تحقیق خاص، دربارهی آن فقط بر حسب آنچه ایشان نوشتهاند قضاوت میکنم و قضاوت نهایی را به وقتی موکول میکنم که آن را مطالعه کرده باشم. لذا در اینجا فقط از خلال توجه و بررسی ایرادهای مذکور در نقد فراستخواه بر مشابهت آنها با ایرادهایی که خود ام در برخی دیگر از این تحقیقات دیدهام، نکاتی کلی را بیان میکنم.
ورود محققان صاحبنظری چون فراستخواه به این بحث این حُسن را دارد که به کسانی که علاقهمند به انجام این نوع تحقیقات در ایران هستند، بهنحو جدی یادآوری میکند به نقد منتقدان توجه بیشتری مبذول دارند و به نگاهی انتقادی مجهز شوند و بدون بازبینیهای جدی، به تکرار اشتباهات گذشته نپردازند. مدافعان تحقیقات اندازهگیری دینداری در ایران اغلب تمایل دارند انتقادات منتقدان را با این توجیه که تمامی تحقیقات پیمایشی از این نوع ایرادات دارند، رفع و رجوع کنند. اما این نوع ایرادات صرفا در ایراداتی که ذاتی تحقیقات پیمایشیاند خلاصه نمیشود بلکه مشکلات، اساسیتر از آن است که با چنین توجیهاتی بتوان آنها را کنار گذاشت و از آنها غفلت نمود. فرق نظر فراستخواه و بنده در آن است که ایشان اساس تحقیقات پیمایشی در سنجش و اندازهگیری دینداری را زیر سؤال نبردهاند و معتقد اند که میشود این نوع تحقیقات را با دقت بیشتر و بهنحو بسیار مطلوبتری انجام داد در حالیکه بنده ضمن تأیید کلی این مدعا، معتقد ام خانه از پایبست ویران است! و همیشه مجموعهای از این نوع ایرادات در اکثریتِ -اگر نگویم همه- تحقیقات مربوط به سنجش دینداری (و نه تمام تحقیقات پیمایشی دربارهی هر موضوع) وجود دارد.
در اینجا ضمن تأیید ایرادات فراستخواه به این پژوهش (بهعنوان مشتی از ایرادات نوعا وارد بر تحقیقات اندازهگیری دینداری در ایران و نه فقط به تحقیق دکتر کاظمی) محض نمونه به برخی موارد مشابهی که بنده در بحثهای قبلی به آنها با زبان و مفاهیمی دیگر پرداختهام، اشاره میکنم تا روشن شود که این نوع انتقادات ربطی به قضاوتهای شخصی و ایدهئولوژیک (که برخی میکوشند این نقدها را آغشته و آلوده به چنین شائبههایی بنمایانند) ندارد. روشن است که این اتفاق نظر در مورد ایرادهای نوعی وارد بر تحقیقات انجام شده در ایران، تصادفی نیست.
1. آنچه فراستخواه تحت عنوان «اسطورهی چارچوب» بهدرستی مطرح کردهاند بنده تحت عنوان ایجاد روششناختی از آن سخن گفتهام (مراجعه شود به مقالهی «امتناع اندازهگیری دینداری و امکان رتبهبندی نوع دینداری» و متن سخنرانیام تحت عنوان «سوداهای تحقیقات اندازهگیری دینداری: برنیامده یا برنیامدنی؟»). در سخنرانی سنجش دینداری در ایران (هفتم دیماه 1390 در دانشگاه تهران) گفتهام:
«من معتقد ام كه اين نوع تحقيقات دچار يك خطاي اساسي است و اسم آن را ايجاد روششناختي (methodological construction) ميگذارم؛ يعني واقعيت ديني از طريق ابزارسازي و مفهومسازي در درون آن نظامسازي ذهني- نظری مجددا ايجاد ميشود. آنچه در واقع سنجيده ميشود چيزي نيست كه در جهان خارج انسانها تجربهاش ميكنند، بلكه مفهومسازيهايي است كه طي يك فرايند پيچيدهاي توسط محققان انجام شده است».
2. آنچه فراستخواه تطرّف یا سوگیری در تحقیقات اندازهگیری دینداری مینامد من «مسالهی عدم جامعیت یا دربرگیرندهگی گویهها و عدم طرد متقابل گویهها» نامیدهام:
«یکی از مشکلات جدی پژوهشهای پیمایشی، عدم پوشش همهی حالات احتمالی توسط گویههای مربوط به یک مقوله است. در هر مقوله، گویهها می بایست همهی حالات گوناگون صفت یا متغیر (تمام نقاط طیف) را پوشش دهد. به دلیل فقدان چنین جامعیتی است که می توان گفت: اگر در بسیاری از پرسشها گزینهی سایر اضافه شود (گزینهای که میگوید هیچ کدام از این گویهها نظر پاسخگو را دربرندارد) نتایج تحقیق تغییر خواهد کرد. بهعلاوه، گویه های مربوط به یک مقوله باید طرد متقابل داشته باشند. یعنی گویههای مثبت و منفی از دو جهت باید پاسخ مشابه دریافت کنند» (محدثی، بیتا: 455). 3. آنچه فراستخواه آن را «اوریبهاي کلامی و فقهی» نامیده است من با تعبیر کلیتر «مغالطهی نوع به جای میزان (سنجش نوع خاصی از دینداری به نام سنجش میزان دینداری)» مورد بحث قرار دادهام:
«یکی از خطاهای فاحش و بسیار جدی در تحقیقات پیمایشی دین در ایران این است که پارهای محققان درک و فهم ویژهی خود را از دینداری با دینداری بهطور کلی اشتباه میگیرند و بدین ترتیب، صورت خاصی از دینداری را به جای دینداری در معنای اعم کلمه قرار میدهند. نتیجهی این نوع تحقیقات کاملا گمراهکننده است. کسانی که به آن نوع از دینداری التزام و تعلق ندارند بهعنوان افراد بیدین یا دارای میزان دینداری پایین در نظر گرفته میشوند و این خطایی مسلم است. در اینجا برخی نمونه ها را ذکر میکنم.
نمونهی نخست از تحقیقی ذکر میشود که قصد «بررسی میزان اطلاعات جوانان از احکام دینی در شهر اردبیل» (سیدنواز ساعی و موسوی، 1381) را داشته است. … نه گویه برای سنجش میزان پای بندی به احکام دینی تعبیه شده است … . این که این گویهها چه ربطی با سنجش میزان پایبندی به احکام دینی دارد، اکنون محل بحث ما نیست؛ حتما منطقی داشته است که در خلاصهی تحقیق ذکر نشده است و برای درک آن باید به اصل تحقیق رجوع کرد. اما اندکی دقت در گویهها … نشان میدهد که طراحان آنها درک خاصی از دینداری دارند. مثلا کثیری از دینداران را میشناسم که معتقدند «شیطان واقعا وجود» ندارد بلکه مفهومی نمادین است. آنها معتقد اند که شیطان امکانی انسانی است نه موجودی واقعی و عینی و دارای هویتی خاص. چنین کسانی در پاسخ به این گویه گزینهی «کاملا مخالفم» را پر خواهند کرد و محقق ما بهراحتی برای چنین کسانی نمرهی پایین دینداری را ثبت خواهد کرد. اغلب گویههای دیگر این جدول نیز بهنحوی به همان ذهنیتی مربوط است که گویهی نخست را طرح کرده است و در اینجا لزومی نمیبینم که دربارهی یکایک آنها بحث کنم. صرفا اشاره میکنم که پاسخ دینداران مدرن به اغلب گویههای این جدول «مخالفم» و «کاملا مخالفم» خواهد بود. حال چهگونه میتوان چنین گویههایی را ملاک سنجش دینداری به معنای عام کلمه دانست؛ حتا در اردبیل بهعنوان یک شهرستان. این نوع مشکل را نمیتوان فقط مشکل در طراحی گویه دانست بلکه مشکلی است مربوط به دستگاه فکری و چارچوب نظری و گرایش ویژهی محققان. چنین ایراد عمدهای در کثیری از تحقیقات پیمایشی دین وجود دارد» (محدثی، بیتا: 461-460).
خلاصهی کلام اینکه، این نوع تحقیقات بهراستی پدیدهای اجتماعی را نمیسنجند بلکه ما فقط تصور میکنیم متغیری به نام دینداری را سنجیدهایم و اهل تحقیق میدانند که تمام این نوع کوششها برای نیل به حقیقت است نه نائل شدن به چیزی که ما بهنحو ذهنی ایجاد کردهایم. قرار نیست که فقط داعیهی انجام تحقیق را داشته باشیم بلکه میبایست از این تحقیقات دستآوردهای ارزشمندی حاصل شود و بعد بتوانیم بر اساس آنها روندها و پدیدههای محتلالوقوع را پیشبینی کنم و قدرت تصرفی در واقعیت را کسب کنیم. اگر به قول درست فراستخواه وضعیت و نوع تحقیق ما
تداعیکننده بهکارگیری مذبوحانهی»کفگیرهای پرسوراخ» برای پرکردن بشقابها از غذا باشد یا به تعبیر مورتون دوچ، تورهای ماهیگیری ما چنان سوراخهای گشادی داشته باشد که فقط لاکپشت یا لنگهکفش رهگذران سواحل نصیبمان شود، آیا دستآورد این نوع تحقیقات چیزی جز وقت تلف کردن و ژست فریبندهی محقق گرفتن خواهد بود [1].
پینوشت
1. مورتون دوچ نظریه را همچون توری برای شکار واقعیت توصیف میکند.
منابع و مآخذ
فراستخواه، مقصود (1391) «نقدي بر پیمایشهاي مرسوم دین سنجی در ایران». خلاصه بحث ارائه شدهی مقصود فراستخواه «نقد و بررسی سنجش دینداري در ایران» در نشست نهم. دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، 30 فروردین 1391.
کاظمی، عباس و مهدي فرجی (1389) دینداري ایرانیان. تهران: دفتر پژوهش هاي کاربردي. سازمان تبلیغات اسلامی.
محدثی، حسن. «امتناع اندازهگیری دینداری و امکان رتبهبندی نوع دینداری». در محدثی ، حسن (بیتا) جامعهشناسی دین: روایتی ایرانی. منبع درسی کارشناسی ارشد و دکتری. بیجا.
محدثی، حسن (1390) «سوداهای تحقیقات اندازهگیری دینداری: برنیامده یا برنیامدنی؟» متن ویرایششدهی سخنرانی حسن محدثی در اولین نشست نقد و بررسی و نقد سنجش دینداری در ایران (با حضور دکتر سراجزاده ، دکتر طالبان، و دکتر شجاعیزند) در دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه تهران و با همکاری دفتر برنامهريزي و توسعهی پژوهشهاي كاربردي معاونت پژوهشي و آموزشي سازمان تبلیغات اسلامی در روز چهارشنبه هفتم دیماه 1390.
بیان دیدگاه