سرآغاز: محقق محترم استاد دانشگاه سرکار خانم دکتر لیلا چمنخواه نقدی بر آرای من در باب دین سبز نوشته اند که تحت عنوان «گفتگویی با دین سبز» از روز پنج شنبه ششم آبان 1389 در سایت وزین جرس منتشر شده است. در نوبتهای بعدی آن را تقدیمتان خواهم کرد و در مجالی مناسب بدان پاسخ خواهم داد. اما با ملاحظهی نقد ایشان احتمال دادم که شاید افراد دیگری نیز نوشتههای مرا در این باب نقد کرده باشند. جستوجو در گوگل مرا با مقالهی آقای فرزاد کمانگیر مواجه ساخت. مقالهی ایشان در چهارشنبه 20 مرداد 1389 در سایت امروز منتشر شده بود که من متأسفانه از انتشار آن باخبر نشده بودم.اکنون این مطلب با اجازهی سایت امروز منتشر میشود و امیدوارم آقای فرزاد کمانگیر که من نمی شناسمشان، نیز از انتشار مجدد این مطلب ناراحت و آزردهخاطر نشوند. با عرض معذرت عرض میکنم که من یکبار این نوشته را خواندهام اما متأسفانه چیزی از آن دستگیرم نشده است؛ یعنی بهراستی درنیافتهام که دقیقا ایرادهای ایشان به نوشتهی من چیست. یعنی مدعیات ایشان برای من مفهوم نبود. یحتمل اشکال از من باشد که نمیتوانم این نوشته را بهخوبی دریابم. یکبار دیگر هم آن را خواهم خواند اما هم از مخاطبان و هم از نویسندهی محترم آقای فرزاد کمانگیر صمیمانه تقاضا و استدعا دارم مرا کمک کنند تا دریابم نقد ایشان بر مقالهی من تحت عنوان «جایگاه دین در نظریهی سیاسی مطلوب جنبش سبز» چیست.
گفتار میهمان
جایگاه دین در «نظریه سیاسی مطلوب جنبش سبز» یا جایگاه دینداران در آن؟
فرزاد کمانگیر
در یادداشتی از آقای دکتر حسن محدثی درباره «جایگاه دین در نظریه سیاسی مطلوب جنبش سبز» مندرج در سایت کلمه در تاریخ ۱۴ مرداد ۱۳۸۹ مطالبی مطرح شده اند که در خور تامل جدی می باشند. ایشان علیرغم تایید کثرت پذیریِ جنبش سبز، تاکید «بر جدایی ناپذیری امر سیاسی از امر دینی» دارند که ادعای بحث انگیزی است. اگر ایشان این نظریه را منحصر به فعالین متدین در جنبش سبز فرض می کردند امری عادی بود. ولی طرح چنین نظریه ای به مثابه یک امر عمومی می تواند بدلیل مسئله دار بودن پیش فرضهای آن، در عمل گمراه کننده باشد. من در اینجا فقط به اشاره کوتاه به چند نکته بسنده می کنم. چرا که به گمان من تناقضات موجود در این بحث ریشه در پیش فرضهای بدور از واقعیت آن دارد. سیاست به معنای اداره امور مملکت و حکم راندن، در بر گیرنده دو جنبه غیر قابل تفکیک است. جنبه نخستین سیاست بیشتر بر نقش مدیریت امور اشاره دارد که توجیه کننده جنبه دوم در جوامع طبقاتی یعنی حکومتِ مسئولان امور بر مردم است. بدین ترتیب تئوری سیاسی جنبش سبز عبارت است از تئوری مدیریت و حکومت در ایران، اگر سیاست را نه آزادی گرا بلکه دولت مدار ببینیم. بنابراین بهتر است سخن از جایگاه دینداران در نظریه جنبش گفت نه جایگاه دین در آن. برای اینکه دین همچون زبان، حیاتی نسبتا مستقل از افراد مشخص دارد ولی مستقل از افراد نمی تواند باشد. دلیل این امر تداوم چندین قرنی ادیان، علیرغم دوران کوتاه زندگی انسانهای معتقد به آنها است. از طرف دیگر باید در نظر داشت که دین و زبان بدون دیندار و سخنگو فقط در موزهای تاریخ جا دارند، آن هم بصورت دین و زبان مرده. با طرح مساله بدین شکل، جواب سوال مطرح شده در نوشته آقای محدثی کاملا روشن است. چرا که جنبش سبز در بر گیرنده تمام ایرانیان حق طلب است، چه دیندار و چه سکولار. جنبش سبز جنبشی است فرا دینی و این همان سکولاریسمِ به مثابه جدایی دین از حکومت است. ولی این بدان معنا نیست که دینداران در سیاست و حکومت شرکت ندارند و یا طرحهای سیاسیشان بی تاثیر از دین شان است. از دین سیاسی صحبت کردن اما این پیش فرض را در خود نهفته دارد که دین، حیاتی کاملا جدا و مستقل از دینداران دارد. امری که غیر ممکن است. شما می توانید مومن سیاسی داشته باشید ولی نه دین سیاسی، هر چند سیاست یک دیندار متاثر از اعتقاد دینی اش باشد. در واقع هیچ یک از رفتارها، کردارها و افکار انسان ها بهیچ وجه نمی تواند جدا از اعتقادات و ارزشهای قلبیشان باشد. ولی این واقعیت لزوما به معنی «الوهیت بخشیدن» به نظم اجتماعی-سیاسی نیست. با توجه به نیل به یک جامعه کثرت گرا به مثابه آرمان دینداران در جنبش سبز، پذیرش بینش سوم از سوی آقای محدثی از میان سه بینش اصلی مطرح توسط ایشان مشکل زا خواهد بود. چرا که این بینش بار دیگر «بر جدایی ناپذیری امر سیاسی از امر دینی تاکید دارد». امری که ایشان آنرا به مثابه «لب مطا لبات ایدئولوژی اسلامی انقلاب ۱۳۵۷» می خوانند. پیش فرض این بینش، تفکیک نظری «کنش سیاسی» از «عرصه دینی» است، گویی که این دو، جنبه ها و یا عرصههای جدای ازهمِ یک فعال سیاسی متدین اند. واقعیتِ بر مبنای توهمی که زاده ی از خود بیگانگی انسان متدین از خویشتن خویش است. چرا که در عمل دین و ایمانِ انسان همچون عملکرد سیاسی اش چیزی جز خود این انسان نیست. در این رابطه «عرصه های» دین و سیاست نیز چیزی جز تقسیم کار فعالیت روحانیون و سیاسیون حرفهای در جامعه نیست، که می تواند اجزای تفکیک ناپذیر وجود یک سیاستمدار متدین باشد که در درون جنبش سبز فعالیت می کند. نگاه شئ انگارانه و ایستایِ آقای محدثی انسان ها را در مرکز توجه قرار نمی دهد و با جدا کردن «حوزه های» مستقل ازهم فرض شده ی زندگی انسانها از هم، به هر کدام از این «حوزه ها» که در عمل در زندگی انسان ها غیر قابل تفکیک هستند، حیاتی مستقل می دهد. عواقب چنین نگاه نظری ای را در نوع تقسیم بندی شئ انگارانه و ایستای آن می بینیم که در عرصه عمل می تواند منجر به تصمیم گیری های مشکل زایی گردد.
جناب اقای دکنر محدثی رحلت مادر گرامی را تسلیت عرض می کنم
حسینیون
سلام آقای حسینیون عزیز! ممنونام! سلامت و کامیاب باشید!