سرآغاز: به دنبال برگزاری تدریجی همایش «سنجش دینداری در ایران» دکتر علیرضا شجاعیزند همکار عزیز ما در گروه جامعهشناسی دین انجمن جامعهشناسی ایران که نقش محوری در برگزاری این نشستهای علمی دارد، ابتکار جالبی انجام داد و با ارسال یادداشتهای حاوی برداشتهای خویش از این نشستها اعضای گروه جامعهشناسی دین را به ورود به گفتوگویی درونی دعوت کرد. من با اجازهی ایشان و دیگر دوستانی که احتمالا در این گفتوگوی درونی غیررسمی مشارکت میکنند، بهصورت متوالی مجموعهی اظهار نظرها را در زیر سقف آسمان منتشر خواهم کرد. باشد که مورد پسند مخاطبان قرار گیرد و مجالی برای انعکاس بیشتر این گفتوگو فراهم آورد. من متن نوشتههای دوستان را با رسمالخط خودشان منتشر خواهم کرد نه با رسمالخط زیر سقف آسمان. دربارهی رسمالخط زیر سقف آسمانی بعدا خواهم نوشت.
بسمهتعالي
نشستهاي سنجش دينداري در ايران
برداشت اول
عليرضا شجاعيزند
نشست اول با عنوان «امکان سنجش دينداري»، در صدد پاسخگويي به سه پرسش مبناييِ زير بوده است:
1. «ضرورتهايِ» سنجش دينداري بهطور عام و براي جامعهشناسي دين بهطور خاص چيست؟ 2. در صورت احراز ضرورت، آيا سنجش دينداري اساساً «امکانپذير» است؟ 3. با فرضِ ضرورت و امکان، مسيرها، روشها و ابزارهاي اتخاذشده در سنجش دينداري تا چه حد محصَّل و نتيجهبخش بودهاند؟
بررسي ضرورت: در ملاحظات و ابراز نظرات مطرح شده از سوي اساتيد شرکتکننده در نشستِ اول، تأمل و توقف چنداني در اطراف پرسش نخست صورت نگرفت. تنها اظهار نظرِ ضمني که ميتوان وجود نوعي ترديد در «ضرورتهاي جامعهشناختيِ» پرداختنِ به آن را استنتاج کرد، اشارة آقاي دکتر محدثي بود به اهتمام ويژهاي که در ايران بدين موضوع وجود دارد. اين بذل توجه را ايشان بيش از هر چيز، ناشي از فشار سياسي و اغراض ترويجيِ کارگزاران حکومت ديني دانستند و آقاي دکتر سراجزاده آن را برخاسته از ضرورتهاي عامِ اجتماعي در هر جامعهاي.
اهتمام ويژه به سنجش دينداري در حالي به جمهوري اسلامي ايران منحصر و منتسب شد که پرداختنِ به اين موضوع در محافل آکادميک و مراکز پژوهشي کشورهاي غربي نيز رواج شاياني دارد و به شکلگيريِ يک ادبيات بسيار گسترده و با سابقهاي بيش از هفتاد سال منجر گرديده و همينک به يک گفتمان پژوهشيِ غالب بدل شده است. اين دستاورد معرفتي را حتي با فرض پوزيتيويستي بودن، نميتوان بهسادگي نفي کرد و کنار گذارد.
ضرورتهاي پرداختن به اين موضوع را بيش از هر جا بايد از اهميتِ دينداري در حيات فردي و اجتماعيِ پيروان جُست و از حضور پُررنگي که دين و دينداري در بروز و حل مسائل اجتماعي دارد. پس در پاسخ به پرسش نخست ميتوان اذعان کرد که سنجش دينداري، ضرورتش را از خودِ جامعهشناسي و از بطن مسائل اجتماعي ميگيرد و البته دستاوردهاي آن به جز جامعهشناسان و تحليلگران اجتماعي، بهکارِ متوليان و مروجان ديني هم ميآيد. سرگذشت شکلگيريِ «جامعهشناسي ديني» در محافل کليسايي و جداشدنِ تدريجيِ «جامعهشناسي دين» از آن، مؤيد وجود همين کارکردها و اغراض دوگانه در مطالعاتِ دينداري و سنجش نرخ و تغييرات آن در طول زمان و تحت تأثير عوامل مختلف است .
بررسي امکان: بيشترين مباحثات جلسة نخست، به بررسي امکانِ سنجش دينداري اختصاص يافت و بيشترين تعريضات نيز به مدعايِ امتناع وارد شد؛ خصوصاً از ناحية آقاي دکتر طالبان. برداشت و جمعبندي بنده از بحثهاي مطرحشده در اين باب اين است که بر سرِ «امکانِ» سنجش دينداري، همانند «ضرورتِ» جامعهشناختي و روانشناختيِ آن، نوعي اجماع و توافق نانوشته وجود دارد. اين نتيجه از آنجا بهدست ميآيد که بهرغم طرح ايدة «امتناع» و دفاع پُرحرارت از آن، هيچ استدلالي براي اثبات آن تا کنون ارائه نشده است. نه در اين نشست و نه در جلسات و تحريرهاي پيش از آن. مسير اتخاذ شدة مدعيان در احتجاجِ به نفع آن نيز نشان ميدهد که منظور ايشان نه «امتناع» يا «ناممکن بودنِ» سنجش دينداري، بلکه بيان «دشواريهايِ» پيشِ رويِ اين قبيل تحقيقات و «موانعِ» موجود بر سرِ راه آن است که با نوعي بزرگنمايي همراه شده است. بايد توجه داشت که «امتناع» اساساً يک مفهوم و اصطلاح منطقي است و طرح و اثبات آن در باب هر مقوله يا مسئلهاي، مستلزم احتجاجات منطقي و تأملات معرفتشناختي ميباشد؛ در حالي که قائلين آن، کمتر بدان متوسل ميشوند.
بر اين اساس به نظر ميرسد که اين واژه در غير معناي منطقيِ خود بهکار گرفته شده و همين اجمال و تسامح در بهکارگيري، موجب چنين مجادلاتي در بين دينپژوهان گرديده است. شواهد ديگري نيز بر اين گمان صحّه ميگذارد که در ادامه بدان اشاره مينماييم.
«امتناع سنجش دينداري» را سال گذشته آقاي دکتر محدثي براي ارائة سخنراني در گروه جامعهشناسي دينِ انجمن جامعهشناسي ايران در حالي مطرح کرد که در اعلان قبليِ آن، از «دشواريهاي سنجش دينداري» ياد شده بود و اتفاقاً همان نيز درستتر و نزديکتر به منظورِ ايشان مينمود. ديگراني هم که از اين اصطلاح يا مضامين نزديک بدان استفاده کردهاند، نيز کمابيش همين منظور، يعني وجود موانع و دشواريها را مطمح نظر داشتهاند.
پيش از اين نيز ايدة «ناممکن بودنِ جامعهشناسي در ايران» توسط خانم دکتر شريعتي مطرح شده بود که البته جز در بهکارگيريِ تعبيري هممعنا با واژة امتناع و داشتنِ احياناً رويکردي اعتراضي به اوضاع معرفت در ايران، هيچ تلازم و تجانس ديگري باهم نداشتند. پيش از ايشان هم آقاي دکتر سيدجواد طباطبايي هم از امتناع و زوال انديشه در برهة اسلامي تاريخِ ايران ياد کرده بودند .
نوع براهيني که تاکنون در بابِ امتناع مطرح شده است نشان ميدهد که حتي مدعيان نيز به امکان سنجش دينداري اذعان دارند. وقتي که ناکارآمدي رويکرد پوزيتيويستي و ناتواني روش کمّي براي سنجش دينداري از سوي ايشان مورد نقد قرار ميگيرد؛ مؤيد آن است که مشکل را از ناحية روش و ابزارهاي بهکار رفته در سنجش دينداري ميدانند و نه در مبناي منطقي و معرفتشناختيِ سنجيدنِ اين موضوع. پيشنهاد ايشان به استفاده از روش کيفي و يا تقديم گونهشناسي دينداري بر سنجش دينداري و ترديد و توصيههايي که براي مدلهاي بهکار رفته ارائه مينمايند، جملگي از سنخِ تأييدات ضمنيِ «امکان» است و تلاش براي رفع نارسايي ها و اصلاح مسير. حتي استدلالهايي که با اشاره به شرايط سياسي- اجتماعي خاص ايران و بياطميناني از پاسخهاي داده شده به پرسشنامههاي دينداري مطرح ميشود، به هيچ رو، راه به امتناع نميسپارد. امتناع يک مدعاي منطقي و معرفتشناختي است و به همين دليل، يک فرض فراشرايطي است که بر همة افراد و زمانها و مکانها اطلاق پيدا ميکند. پس مدعي آن، منطقاً نبايد به سراغ راه حل هاي آن برود و اگر برود، پس نميتواند قائل به امتناع باشد. اين بيش از هر چيز از جوهر منطقيِ اين اصطلاح برميخيزد.
نشستِ نخست موفق نشد به فراز سوم از مباحث پيشبيني شده و مذکور در فوق وارد شود. در ضمن عامداً از بردنِ بحث به جانب مدلهاي دينداري و پاسخ دادن به نکاتي که دربارة مدلسازي دينداري مطرح شد، خودداري نمود؛ چراکه بحث مدلهاي دينداري يکي از موضوعات اصلي گفتگو در جلسات بعدي اين نشستها است و در زمان خود به تفصيل بدان خواهد پرداخت.
جمعبندي دقيقتر از اين بحث را اولاً به پس از برگزاري نشست دوم که در همين باره برگزار خواهد شد و ثانياً به تعريضها و يادداشتهاي تکميليِ مشارکين نشست اول و ديگر اساتيد و دانشجوياني که اين بحث را دنبال کرده و خواهان مشارکت در آن هستند، بايد موکول کرد.
بیان دیدگاه