زیر سقف آسمان
زیر سقف آسمان مقام یک جست وجوگر است.بایگانیِ مارس 31, 2015
بحثی دربارهی رسمالخطِّ فارسی
سرآغاز: متن زیر بخشی از نامهی یکی از دوستان دانشجو است. ایشان مناقشاتی دربارهی رسمالخطِّ کتابام داشتهاند و لطف کردهاند آنها را نوشته و برای من ارسال کردهاند. متن نامهی ایشان داخل گیومه قرار گرفته است و پاسخ من نیز در زیر آن آمده است. از آقای عباسی بابت توجّهشان و زحمتی که کشیدهاند، بسیار سپاسگزار ام!
بحثی دربارهی رسمالخطِّ فارسی
"[…] و اما بعد
روزه قضا شده من نکاتی درباره نوع نگارش جنابتان بود که در ترم قبل خدمتتان عرض کردم و قرار بود برایتان بنویسم. این قصه طولانی شد اما ظاهرا بیحکمت نبود. (البته نمیدانم در دریافتمان از معنا و مفهوم کلمه حکمت اتفاق نظر داریم یا خیر؟!) چرا که در این ترم کتاب جدید شما را گرفتم و توضیحات مفصل شما درباره رسم الخط کتاب خواندم و به حکمت (با معنای جدید) برخی از تغییرات نامتعارف شما در نگارش برخی از کلمات پی بردم. اما همچنان سوالاتی باقی است که در زیر به دو نمونه از آنها اشاره می کنم.
این دو اشکال بر اساس قواعد پذیرفته شده در زبان و ادبیات فارسی گرفته شده است، مگر آنکه قاعده دیگری در کار باشد که نگارنده از آن بی خبر است. خواهش می کنم چنانچه مصلحت میدانید مطالعه و راهنمایی بفرمایید.
با سپاس بسیار
[…]
محمدحسین عباسی
سوم فروردین 1394
اول:
درکلماتی مثل بیچارگی یا به رسم الخط شما بیچارهگی
گ بدل از ه آمده است
و قاعدتا در یک کلمه
هیچگاه بدل (گ) و مبدل منه (ه) را باهم نمی آورند
بر همین اساس بهنظر میرسد نگارش کلماتی مثل بیچارگی به شکل بیچارهگی به لحاظ ادبیات فارسی غلط باشد.
////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
دوم:
در هر زبانی حروف معین و مشخصی هستند که نوشته میشوند اما خوانده نمیشوند
مثل ال در عربی. مثال: والسلام
و مثل ه در فارسی. مثال: علاقهام
بر همین اساس اضافه کردن حروفی غیر از این حروف معین در کلمه که نوشته شوند اما خوانده نشوند
بنابراین آوردن حرف همزه یا الف در کلماتی مثل تیزپی ام یا کاری ام غلط به نظر میرسد
البته یک استثنا برای حرف همزه یا الف وجود دارد
هرگاه حرف همزه یا الف به معنای بودن باشد و تلفظ هم بشود به کلمه اضافه می شود
مثل هستی ام"
پاسخ محدّثی
سلام بر شما آقای عبّاسیی عزیز!
نکات شما را دربارهی رسمالخطِّ فارسی مختار اَم خواندم و از توجّه شما لذّت بردم و از این بابت از شما بسیار سپاسگزار اَم. در مقام پاسخ نکاتی را بهعرض میرسانم:
الف) مطابق آنچه قبلاً نوشتهام در رسمالخطِّ فارسیی موجود، تشتّت و بیقاعدهگی موج میزند. لذا من چند اصل را مدّ نظر قرار دادم با این هدف که زبانآموزی برای زبانآموز پارسی (چه ایرانی و چه غیرایرانی) تا حدّیکه ممکن است، آسان گردد:
قاعدهی اوّل: تطابق ملفوظ و مکتوب (یعنی هر چیزی که تلفّظ میگردد نوشته شود)؛
قاعدهی دوّم: جدانویسی تا سر حدّ ممکن (برای این که یکبار برای همیشه در باب جدانویسی یا سرهمنویسی تعیین تکلیف شود).
اصل اوّل را دههها پیش مرحوم احمد بهمنیار استاد زبان فارسی و عضو ثابت فرهنگستان زبان ایران مطرح کرده است و میتوانید به لغتنامهی دهخدا در این باب مراجعه نمایید. اصل دوّم را بنده اضافه میکنم بهخاطر اینکه نگارش زبان فارسی قاعدهمند شود و نیازی به حل جدول لگاریتم برای تشخیص اینکه کدامین واژه را میباید جدانویسی کرد و کدامین را سرهمنویسی، نباشد. از شما تقاضا دارم در بارهی جدانویسی و سرهمنویسی به کتب مربوط به موضوع "ویرایش و نگارش فارسی" که توسّط استادان مختلف ادبیّات فارسی و اعضای فرهنگستان نوشته شده یا توسّط خود فرهنگستان منتشر شده است، مراجعه کنید تا به میزان بیقاعدهگی در تشخیص جدانویسی و سرهمنویسی پی ببرید. برای اینکه بتوان قاعده یا اصل دوّم را بهدرستی بهانجام رساند، به قاعده یا اصل سوّم میرسم:
قاعدهی سوم: در کلمات مرکّب (مرکّب به معنای اینکه چیزی حتّا در حد یک حرف یا یک واک به کلمهای افزوده شود) ریخت واژهها و واکها بهصورت اوّلیّهشان حفظ گردد و تغییری در آنها داده نشود تا نیازی به آموختن این تغییرات نباشد؛ تغییراتی که آموختنشان گاه برای نوآموز یا بهکار برندهی خطِّ فارسی دشوار میگردد.
لذا بر اساس این قاعده، بیچارهگی را که کلمهای مرکّب است با سه جزء بی+چاره+گی بدون هرگونه تغییر در اجزای آن مینویسم. چنانکه در اینجا میبینیم سه اصل فوق رعایت شده است:
الف) اصل تطابق ملفوظ و مکتوب رعایت شده (یعنی همانچه گفته شده نوشته شود)؛
ب) اصل "جدانویسی تا سر حدّ ممکن" رعایت شده و همهی اجزا و واکهای مستقل جدا نوشته شدهاند؛
ج) هیچ تغییری در واکها و اجزای کلمه داده نشده است.
آوردهاید: "درکلماتی مثل بیچارگی یا به رسم الخط شما بیچارهگی
گ بدل از ه آمده است
و قاعدتا در یک کلمه
هیچ گاه بدل (گ) و مبدل منه (ه) را با هم نمیآورند".
در این مورد چند نکته قابل توضیح است:
الف) بخش قابل توجّهی از عادات و قواعد زبانی، قراردادی است و اگر ما قواعد و قراردادهایی وضع کنیم که مفید به حال آموزش و نگارش زبان فارسی باشند و البتّه، با ویژهگیهای زبان فارسی مغایرت نداشته باشند، هیچ اشکالی ندارد. لذا در پارهای موارد ما لازم است از قواعد و عادات پیشینیان عدول کنیم. چنانکه میدانید بحث تغییر زبان فارسی دیگر بحثی سابقهدار و قدیمی شده است. همسایهی غربیی ما یعنی ترکها بهکلّی خطِّشان را تغییر دادهاند. من با چنان تغییری مخالفام امّا تغییر در حدّ آسانسازیی فراگیری و نگارش زبان فارسی را لازم میدانم؛
ب) همسایهی همزبان و شرقیی ما نیز در رسمالخطِّ خود برخی از شیوههای نگارشی بنده را بهکار بستهاند. البته نه آنها از من آموختهاند و نه من از آنها بلکه فقط محض اطّلاع شما عرض میکنم که همزبانان افغانیی ما برخی از این قواعد را بهکار بستهاند. مراجعه شود به کتاب "روش املای زبان دری". برای مثال، در این کتاب آمده است:
" هرگاه واژههای مختوم به"های غير ملفوظ" با{- گان} جمع شوند، "های غير ملفوظ" حذف نمیشود، مانند:
بنده بندهگان
رونده روندهگان
وابسته وابستهگان
نويسنده نويسندهگان
يا هرگاه، پس از واژههايی که با "های غيرملفوظ" ختم میشوند، پسوندها و یا واژههای دیگر بیایند "های غيرملفوظ" حذف نمیشود. مانند:
زنده زندهگی
تشنه تشنهگی
وارسته وارستهگی
چگونه چگونهگی" (بهکوشش پویا فاریابی، پویا (1363) روش املای زبان دری. کابل: مطبعهی تعلیم و تربیه، ص 17).
مورد دیگری که بدان اشاره کردهاید، شناسههای مِلکی است. در این باره، من قاعدهی دیگری را بهکار میبندم:
قاعدهی چهارم: شناسههایی که در حالت اتّصال شکل اوّلیّهشان را حفظ میکنند عبارتاند از: شناسههای ملکی، و شناسههای فعلی، و احیاناً دیگر موارد مشابه.
بهمنظور تشخیص آسانتر شناسههای ملکی (وقتی که به اسم اضافه میشوند) و نیز ضمایر متّصل بهتر است در کاربردشان به همان صورت اوّلیّه حفظ گردند؛ نظیر کتابام، کیفام، زنام. در مواردی که درج آنها بهصورت چسبیده به اسم، سبب بدخوانی میشود بهتر است با یک فاصله نوشته شوند: مثل سرو ام. همچنین، وقتی که شناسههای فعلی به اسم و صفت اضافه میشوند، به منظور تشخیص آسانتر آنها بهتر است صورت اوّلیّهی آنها حفظ گردد؛ مثل "مگر شما پزشکاید؟" و "شما خستهاید".
بنابراین، برخلاف نظر شما، همزهای زائد، در کار نیست و آورده نمیشود بلکه شکل اوّلیّهی شناسههای ملکی و فعلی حفظ میشود و البتّه الف آن خوانده میشود.
امّا حالا که اینها را توضیح دادهام، مایلام برخی قواعد دیگر را در رسمالخطِّ مختار اَم به اطّلاع شما برسانم. یکی از این قواعد به شکل کلمات عربیی دخیل در فارسی مربوط است و دیگری به "ی" میانجی در موارد کاربرد کلمات منتهی به حروف ا، و، ی، و ه.
قاعدهی ششم: در کاربرد واژههای عربیی دخیل در فارسی، ترجیح آن است که کمترین دخل و تصرّف در ریخت واژه داده شود تا امکان شناسایی هویّت واژهگان بهآسانی میسّر باشد. لذا نوشتن واژههایی چون حتّی، موسی، عیسی بهصورت حتّا، موسا، و عیسا (مطابق قاعدهی تطابق ملفوظ و مکتوب) و نیز حذف همزه از وسط و انتهای واژههایی نظیر قائل، مائل، سائل، زائل، آراء، استقراء، بقاء، حیاء، و از این قبیل و نوشتن آنها بهصورت قایل، مایل، سایل، زایل، آرا، استقرا، بقا، حیا نه تنها اشکالی ندارد بلکه ارجح است امّا نوشتن واژههای مختوم به تنوین بهصورت ملفوظ (مثل نوشتن اصلاً به صورت اصلن و ابداً به صورت ابدن) موجّه نیست زیرا تشخیص هویّت آنها و تمیز آنها از واژههایی نظیر رفتن، گفتن، سُفتن و غیره دشوار خواهد بود.
قاعدهی هفتم: آندسته از کلماتی که به چهار حرف ا، او (مثل آهو)، ی، ه ختم میشوند وقتی که به کلمات دیگر (خواه بهشکل وصفی یا اضافی) اضافه میگردند، نیازمند "ی" میانجی هستند. لذا برای تشخیص یای میانجی از همزهی عربی و نیز تمیز آن از حرکت کسره، بهتر است همزه فقط برای کلمات عربی نظیر تأکید، مؤمن، شؤون بهکار رود و کسره فقط برای کلمات مختوم به حرکت کسره (نظیر ماهِ تمام) مورد استفاده قرار گیرد. در باقیی موارد یای میانجی مورد استفاده قرار گیرد؛ نظیر خانهی ما، جامعهشناسیی دین، کرسیی آزاداندیشی، بانوی نمونه، آهوی گریزپا، آرای مردم، صدای خاموش.
مأخذشناسی
اتحادیهی نویسندهگان ج.د.آ و بهکوشش پویا فاریابی، پویا (1363) روش املای زبان دری. کابل: مطبعهی تعلیم و تربیه.